سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه نخست | لیست مطالب | آرشیو مطالب | پروفایل مدیر | ارتباط با ما

?? ???

?? ???

اخاذی، عاقبت دوستی فیس بوکی !!!

یک مرد که با دوستی اینترنتی از انگلیس به اغفال زنی در اصفهان دست زده و با در دست داشتن تصاویر خصوصی وی به اخاذی 50 هزار یورویی دست زده بود با تلاش پلیس هنگام ورود به ایران دستگیر شد  .
سرهنگ ستار خسروی، رئیس‌پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات اصفهان با بیان این مطلب اظهار داشت : در پی شکایت یک زن به پلیس مبنی بر اخاذی 50 هزار یورویی از وی به وسیله اینترنت ، موضوع به صورت ویژه در دستور کار کارآگاهان پلیس قرار گرفت  .
در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد این زن در محیط فیس ‌بوک با مردی به نام « میلاد » که خود را ساکن کشور هلند معرفی کرده ارتباط برقرار می‌کند و پس از مدتی از گذشتن این ارتباط که به بهانه ازدواج انجام شده ،  تصاویر خصوصی خود را در اختیار وی قرار می‌دهد  .
در ادامه میلاد ارتباط اینترنتی خود را با زن جوان قطع و 50 هزار یورو برای عدم انتشار تصاویر خصوصی وی از طریق اینترنت درخواست و تهدید می‌کند اگر ظرف یک هفته خواسته وی انجام نشود تصاویر و فیلم‌های خصوصی او را منتشر خواهد کرد  .
پس از انجام تحقیقات صورت گرفته با همکاری پلیس اینترپل مشخص شد نام اصلی میلاد ، «رمضان» ، 28 ساله و ساکن شهر ولز انگلستان است که برای اثبات اینکه ساکن کشور هلند است شماره حساب بانکی خود در آن کشور را به قربانی خود داده است  .
سرهنگ خسروی اظهار داشت : سرانجام پس ازگذشت 25 روز از انجام تحقیقات پلیس، وی هنگام حضور در کشور برای ملاقات با قربانی خود در یک عملیات سریع و‌غافلگیرانه دستگیر شد . پس از تکمیل پرونده رمضان برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی تحویل و با صدور قرار صادره روانه زندان شد.

هشدارها :

*دوستان من گسترش استفاده از فضاهای مجازی ، جرائم مرتبط بسیاری را نیز به دنبال داشته است . بنابراین شایسته است که با افزایش اطلاعات خود و همچنین اطلاع رسانی به دیگران ، خانواده ها و دوستانمان را از این خطرات حفظ کنیم :
*محیط های مجازی امکان سوء استفاده را برای افراد سودجو فراهم آورده است . بنابراین به مردم بویژه قشر جوان توصیه می شود از برقراری دوستی‌های اینترنتی با افراد ناشناس خودداری کرده و از قرار دادن تصاویر و فیلم‌های خصوصی و اطلاعات شخصی در اختیار افراد بیگانه حین چت کردن در اینترنت جداً خودداری کنند.

*مجرمان و تبهکاران اینترنتی با جلب اعتماد قربانیان خود و طی چندین‌ماه ارتباط دوستانه ، اعتماد آنها را به خود جلب کرده و از مسائل خصوصی آنها آگاه می شوند . سپس با دریافت اطلاعات شخصی آنان اقدام به سوءاستفاده و اخاذی از آنها می‌کنند .

لذا کاربران اینترنت باید هوشیار باشند و بدانند که شناسایی افراد و آگاهی از هویت آنان در محیط اینترنت امکانپذیر نیست و هر کس می تواند خود را فردی با مطابق با روحیات و علایق شما نشان دهد . از این رو اعتماد به چنین افرادی اصلاً صحیح نیست و باید از قرار دادن اطلاعات شخصی در اختیار آنان پرهیز کرد.

*نکته قابل ذکر دیگر این است که از قرار دادن اطلاعات شخصی واقعی خود در محل های عمومی مانند وبلاگ و ... خودداری کنیم تا خود را از خطرات و پیامد های سوء استفاده از این اطلاعات مصون داریم .

و من الله توفیق .


علی کیست؟؟!!

بگذار خوش باشم به این امید و آرزو که هر وقت نهج‌البلاغه را باز می‌کنم، انگار نشسته‌ام در مسجد کوفه و "علی" دارد برایم خطبه می‌خواند؛ همان علی که نامش با "عین" عدالت آغاز می‌شود و همان مسجد که سقفش آسمان است و نور را مستقیم از ستاره‌ها می‌گیرد. همان علی که در کعبه شد پدید و به محراب گشت شهید/ نازم به حسن مطلع و حسن‌ختام او".

همان علی که هوای دل عدالت را داشت.
همان علی که منفعت خود را قربانی مصلحت اسلام می‌کرد. همان علی که کاخ نداشت. می‌خنداند یتیم‌ها را. روی شانه‌هایش سوارشان می‌کرد. شیر برای‌شان می‌برد. نان‌آورشان بود. مهربان بود. در رکوع انگشتر می‌بخشید به سائل و وقت نماز بهترین زمان بود که تیر از پایش بکشند. همان علی که وقت نماز از خود بیخود می‌شد، ولی از درد ولی‌نعمتان، هرگز! از اشک چشم دخترکان یتیم، هرگز! وقت نماز. وقت نماز. وقت نماز...
"دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند". آن‌هم چه مبارک سحری. سحر ماه مبارک. همان علی که وقتی رفت، راحت شد از دست ما. ما که برایش سرباز خوبی نبودیم. ما که ندانستیم قدرش را. ما که نفهمیدیم فاطمه بنت‌اسد چرا باید علی را در خانه خدا و نه هیچ جای دیگر به دنیا آورد. ما که نشناختیم علی را. ما که گمان می‌کنیم سکوت، حق علی است. ما که تنها گذاشتیم ابوتراب را. همان علی که برای مسلمان باقی ماندن ما سکوت کرد، اما سکوت، حق علی نبود. این همه بی‌معرفتی حق علی نبود.
خدا علی را خلیفه می‌خواست، اما ما علی را راضی کردیم به سکوت. چه بد تا کردیم ما با علی. علی امام خوبی بود برای ما. ما مردم خوبی نبودیم برای علی. علی چاه را به ما ترجیح می‌داد، ما بهانه‌ها را به علی. روزی سرمای هوا را و دگر روز گرمای هوا را و همیشه هوای نفس را؛ همان نفس که علی کشته بود آن را در وجود خودش. همان علی که اصحاب پیامبر تنهایش گذاشتند. همان علی که هم خود جای مهر روی جبین داشت و هم دشمنانش.
همان علی که اهل قرآن بودند دشمنانش. اهل حکم خدا. اصحاب رسول خدا. همان علی که باید با عناوین پرطمطراق می‌جنگید. همان علی که سینه‌اش پر از داغ بود. همان علی که برای حفظ اسلام سکوت کرد اما برای حفظ عدالت دست به شمشیر برد. همان علی که در فتنه جمل جنگید با ناکثین. در فتنه‌ای دیگر با قاسطین. در فتنه بعد با مارقین. روزی نامه می‌داد به منصوبش که این چنین با اشراف هم سفره نشو و دگر روز ناله می‌کرد که «عمار کجاست؟» گویی تنگ شده بود دل علی برای عمار. آنقدر این دل نازنین برای عمار تنگ شده بود که ما هم انگار شنیدیم «این عمار» را. انگار ما هم دیدیم بغض علی را. جمل را، نهروان را، بی‌صفتی را.
آنان که با پیامبر بودند و بر علی شوریدند و آنان که با علی بودند و بر پیمان خود استوار نماندند. آنان که با علی بودند در خیبر و بدر اما با علی نماندند در همیشه دهر. یکی‌شان که "ناکث" بود، علی را بی‌عدالت می‌خواست و یکی‌شان که "مارق" بود، عدل را بی‌علی، اما عدالت و علی دو روح بودند در کالبد ذوالفقار. نمی‌شد و نمی‌شود که از هم جدای‌شان کنی. هم علی شهید شدت عدالت خود شد و هم عدالت بعد از علی یتیم شد. در آن مبارک سحر گمانم هست، فرق عدل و علی با هم شکافته شد. علی رستگار شد، اما روزگار بی‌‌عدالتی‌ها شروع شد. سقف مسجد کوفه کوتاه شد. سوسوی ستاره‌ها بی‌ثمر... و عدالت شد صاحب عزای علی. همان علی که علمدار عدل بود. همان علی که هم از انگشت عقیل گذشت و هم از انگشتر عقیق، اما تاب نیاورد ظلم را، ستم را، جور را، جهل را.
همان علی که قرآن ناطق بود. همان علی که حق با او بود و او با حق. همان علی که در خانه خدا دیده به جهان گشود. همان علی که حتی مادرش هم "فاطمه" بود. همان علی که همسرش فاطمه، مادر حسین بود و همسرش فاطمه، مادر عباس. همان علی که فقط او در کعبه باید به دنیا می‌آمد و لا غیر. آری! عدالت این است که علی با همه فرق داشته باشد. علی دردانه خداست. علی یکی یک دانه خداست. این فقط علی است که باید در خانه خدا به دنیا آید. به این مقام که می‌رسد، کعبه باید ادب کند و شکافته شود. باید راه دهد به فاطمه بنت‌اسد تا علی در خانه خدا در خانه خود خدا به دنیا بیاید. جای این شکاف هم الی‌الابد باید معلوم باشد تا همگان بدانند، اگر جان کعبه نباشد و اگر ولایت نباشد، کعبه جز سنگ نیست. علی نشان دارد در خانه خدا. پلاک کعبه علی است. کلید این خانه دست علی است.
پیامبران همه بنای خانه‌ای بودند که قرار است مولد علی باشد. خانه خدا یعنی زادگاه علی. این فقط ولی‌الله است که می‌تواند و باید در این خانه به دنیا بیاید. نام مادرش هم باید فاطمه باشد، نه اسم دیگری. شکاف خانه خدا هم باید برای همیشه معلوم شود. خدا لابد خانه‌اش را بی‌این شکاف مقدس نمی‌خواهد که کعبه در هر عصری و در هر نسلی، بی‌نشان از این نشان نیست. کعبه جز سنگ نیست. پس بیا! بیا ‌ای دخت اسد! بیا‌ ای مادر! بیا‌ ای زن! ‌ای فاطمه! ‌ای که آبستنی علی را! بیا در خانه من! من خدای تو هستم و خدای علی! دوست دارم طفلی که در رحم داری، نخستین جایی که می‌بیند، خانه خودم باشد. خانه‌ام را می‌گذارم در اختیار تو و علی. دوست دارم نخستین جایی که صدای علی را ثبت می‌کند، بیت‌الله الحرام باشد. دوست دارم علی در خانه من به دنیا بیاید.
اراده کرده‌ام دیوار این خانه را بشکافم به یمن قدوم علی که باب اصلی خانه من ابوتراب است. فقط هم علی می‌تواند از این شکاف رد شود و تو که مادرش هستی. حالا باید هاجر "سعی" کند، بلکه به جای آب، ابوتراب را ببیند. "زمزم" نخستین زمزمه علی است در این عالم و دوست دارم نخستین خنده و نخستین گریه علی در خانه خودم باشد. دوست دارم خانه‌ام گهواره طفل تو باشد.
من، خدای احد و واحد، خدای "لم ‌یلد و لم ‌یولد" خدای "هو الله احد" دوست دارم علی را. محمد دوست دارد علی را. عیسی و موسی و ابراهیم و نوح، علی را دوست دارند. عرش و فرش به نظاره نشسته. چه مبارک سحری! این خانه، خانه توست فاطمه! راحت باش در آن. داخل شو. دوست دارم علی را در خانه خودم به دنیا بیاوری تا فخر بفروشم به ملائک، که این، آن آدمی بود که شما به آن سجده کردید. آری! همین طفل؛ همین علی. همین علی که تا لحظاتی دیگر صدای گریه‌اش را خواهید شنید.

منبع:قطعه 26


تیر زهرآلودی از شیطان

اسلام برای سالم سازی جامعه و تعالی و رشد انسان ها ، توجه و اهتمام ویژه ای به موضوع محرم و نامحرم نشان داده است. رسول اکرم طبق ایات قرآن و بر اساس فطرت انسانی، آن را طرح ریزی کرده و بر زنان مسلمان ضروری دانست که در برابر مردان بیگانه خود را بپوشانند.

  * عاقبت روابط نامشروع در کلام رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم
اسلام برای سالم سازی جامعه و تعالی و رشد انسان ها ، توجه و اهتمام ویژه ای به موضوع محرم و نامحرم نشان داده است. رسول اکرم طبق ایات قرآن و بر اساس فطرت انسانی، آن را طرح ریزی کرده و بر زنان مسلمان ضروری دانست که در برابر مردان بیگانه خود را بپوشانند. حریم امن برای هر بانوی خداشناس و حقیقت طلب می تواند او را در رسیدن به اهداف والای انسانی و کمال مطلوب به نحو شایسته ای یاری کند .
متأسفانه کم نیست منظره هایی که امروزه در کوچه و خیابان و پارک های شهر شاهد هستیم که دختران و پسران جوان بدون توجه به مسائل دینی واجتماعی بدون هیچ حریم و محدوده و مرزی در کنار هم قرار گرفته و خود را مقید به هیچ اصولی نمی کنند .

* مکانی که حضور شیطان حتمی است !
حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمود: از خلوت کردن با زنان بپرهیزید، قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست مردی با زنی خلوت نمی کند. مگر اینکه شیطان (برای وسوسه و به گناه انداختن آن دو) وارد می شود. اگر خوکی آلوده به کثافت و لجن باشد و به انسان برخورد کند بهتر است از آنکه شانه زن بیگانه ای با مرد نامحرم برخورد کند .
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود :شیطان به حضرت موسی (ع) گفت: ای موسی! با زنی که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن (تنها مباش) ، به خاطر آنکه هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمی کند، مگر این که من همراه آن دو هستم. (و خودم شخصا آن دو را برای گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه می کنم.)1

ادامه مطلب...

حقایقی درمورد فیس بوک

این تحقیق فقط راجع به فیس‌بوک انجام شده و در رابطه با توئیتر یا دیگر سرویس ها مطلبی تهیه نشده است. طبق مقرراتی که حین ثبت نام در فیس بوک پذیرفته اید، "فیس بوک مالک تمامی اطلاعاتی است که در اختیار آن می گذارید" و از این رو می تواند هرگونه که صلاح می بیند، از آنها استفاده کند. برای مثال فیس بوک می تواند اطلاعات شما را به سازمان های مختلف بفروشد، عکس های شما را منتشر کند یا ایده های تجاری تان را استفاده کند و این کار از نظر قانونی هیچ منعی ندارد.
این امر ممکن است هم اکنون برای شما بی اهمیت جلوه کند، ولی ارزش این اطلاعات را در بیست سال آینده در نظر بگیرید؛ زمانی که موقعیتی مهم از نظر سیاسی،اجتماعی، اقتصادی دارید و یک جمله یا عکس از شما در جوانی می تواند اعتبار شما را از بین ببرد. یا به زمانی فکر کنید که در یک معامله سیاسی، که معمولا مردم در آن ضرر می بینند، اکانت های کاربران مخالف یک دولت به آن دولت فروخته شود.

Application
یا اپ، نرم افزارهای جانبی فیس بوک هستند. همانطور که حتما دیده اید، قبل از استفاده از یکی از این اپ ها، فیس بوک به شما هشدار می دهد که این اپ اجازه دسترسی به اطلاعاتی از پروفایل شما را دارد. برای مثال، شما موافقت می کنید که یک اپ بتواند به تمامی دیوار شما یا عکس های شما دسترسی داشته باشد.
این اجازه دسترسی، صد در صد به معنای دزدیده شدن اطلاعات نیست، ولی به این نکته باید توجه کنید که تیم فیس بوک نظارتی بر نحوه عملکرد این اپ ها ندارد؛ یعنی یک اپ می تواند اطلاعاتی که به آن دسترسی دارد را بدزدد و مورد سوء استفاده قرار دهد و تنها در صورتی که این موضوع تشخیص داده شده یا گزارش شود، فیس بوک جلوی آن اپ را می‌گیرد.
نظیر این اتفاق قبلا نیز افتاده و چه بسا هم اکنون نیز در حال رخ دادن است و کسی متوجه آن نیست یا به خاطر حفظ اعتبار فیس بوک از انتشار خبر آن جلوگیری شده است.
برای روشن تر شدن قضیه، یک مثال را بررسی می کنیم:
من به عنوان یک فرد آشنا با برنامه نویسی، می توانم به سادگی یک اپ درست کنم که شامل یک کوییز است. در کنار این کوییز، این قابلیت را قرار می دهم که تمامی استتوس ها و لینک های شما در دیتابیس دیگری در اینترنت کپی شود. با استفاده از این اپ، بدون متوجه شدن شما، تمامی این اطلاعات در اختیار من قرار خواهد گرفت و می توانم از آنها در جهت به خطر انداختن سلامت یا اعتبار شما استفاده کنم.

درآمد فیس بوک
بیشتر درآمد فیس بوک از تبلیغات است. در سمت راست هر صفحه شاهد تبلیغاتی هستیم که فیس بوک به ازای هر کلیک بر روی آنها، هزینه ای از سفارش دهنده تبلیغ دریافت می‌کند. این هزینه، بر اساس مخاطبان متفاوت است. برای مثال، اگر مخاطبان تبلیغ از ایالات متحده آمریکا و بالای 18 سال سن داشته باشند، هر کلیک روی تبلیغ 1.45 دلار هزینه خواهد داشت! کافیست روی یکی از همین تبلیغ های سمت راست کلیک کنید تا 1-2 دلار از جیب صاحب تبلیغ بکاهید و به حساب فیس بوک بریزید.

شرایط سرویس دهی
 (Terms of Service) البته که هیچ کدام از ما حوصله خواندن 20-30 صفحه شرایط استفاده از فیس بوک یا هر نرم افزار دیگر را نداریم و با زدن دکمه (I Agree) از آن رد می شویم، ولی توجه داشته باشید که تمام سوءاستفاده هایی که در دو قسمت قبل ذکر شد از طرف فیس بوک قانونی بوده، زیرا هرکدام از آنها دقیقا در سند شرایط سرویس دهی آمده و شما آن را پذیرفته اید؛ همانند یک قرارداد.

اختلال اعتیاد به فیس بوک ( Facebook Addiction Disorder)
بله، مثل همین اصطلاح در بین روانشناسان رواج پیدا کرده است. بدیهی است که با استفاده بیشتر از فیس بوک، از کیفیت روابط اجتماعی واقعی و همچنین میزان تمرکز روی فعالیت های ذهنی (درس، کار و…) می کاهید.

ماندگاری اطلاعات در فیس بوک
از اطلاعات فیس بوک یک آپ گرفته می شود که با پاک کردن اطلاعات خود از فیس بوک، این اطلاعات در حقیقت از بین نرفته و در بک آپ ها موجود هستند.
البته از طرف فیس بوک ذکر شده است که سعی می شود اطلاعات پاک شود و پس از مدتی بک آپ ها نیز پاک شوند.

عدم امنیت قطعی اطلاعات
در نهایت اگر اطلاعات شما از سوی فیس بوک به کسی فروخته نشد، از آپ های فیس بوک نیز در امان ماندید و… بدانید که همیشه احتمال هک شدن شما یا فیس بوک وجود دارد. به عنوان مثال در سال 2010، دولت چین برای مشاهده نامه های جی‌میل برخی مخالفین و فعالین حقوق بشر آن کشور، سیستم های گوگل را هک کرد.

هک وب سایت گاکر(Gawker)
در این سایت پسورد 1.4 میلیون کاربر لو رفت. هک کردن اکانت یک شخص خاص نیز در صورت دسترسی به شبکه کابلی یا بی‌سیم مورد استفاده (شبکه دانشگاه، مودم ای.دی.اس.ال و…) حتی نیاز به دانش فنی ندارد و با استفاده از نرم افزارهایی ساده قابل انجام است.

 نتیجه:
 با وجود این مقدار از تهدیدات در دنیای مجازی، عقل سلیم حکم می کند عاقلانه در این راه قدم برداریم و صرف داشتن تنظیمات پرایوسی، دنیای مجازی را امن تلقی نکنیم و از اشتراک گذاری مطالبی که ممکن است در آینده علیه ما استفاده شوند برحذر باشیم. هم اکنون برخی مدارس و کمپانی های خارج از کشور، اطلاعات پروفایل فیس بوک را برای گزینش مورد استفاده قرار می دهند؛ بسیاری از دولت ها از اطلاعات فیس بوک به عنوان مدرک در دادگاه استفاده می کنند.

مهم تر از همه، کسی از اهمیت اطلاعات به ظاهر بی ارزش پروفایل شما در بیست سال آینده خبر ندارد.

البته فیس‌بوک می تواند ترم های ارائه شده را تغییر دهد، حالا چه کسی می تواند ثابت کند که آن موقع که ثبت نام کرده، ترم ها چیز دیگری بوده است…

نکته: این متن از سوی یکی از کاربران داخلی فیس بوک تهیه شده است و از آنجایی که استفاده بدون ذکر منبع را مجاز دانسته، آن را منتشر می‌کنیم و از دوستان عزیز تقاضا داریم که این مطلب را در فضای مجازی و حقیقی بیان کنند و از ثواب این کار بهره مند گردند.

التماس دعا


تا انقلاب مهدی، خمینی هست

فکر کنم سومین سال دوره دبستان بود، که قرار شد ما را ببرند جماران تا امام را ببینیم. خدایی باورمان نمی شد. نه من، و نه هیچ کدام دیگر از بچه های شهدا. آمدم خانه و به مادرم گفتم: مژده بده! می خواهند ما را ببرند امام را در جماران از نزدیک، نزدیک نزدیک ببینیم. هم الان که یاد آن روز افتاده ام، بغض کرده ام. آخر امام خمینی، همه عشق مان بود و در همان عالم بچگی وقتی که در تلویزیون می دیدیمش، از همان جا بوسش می کردیم.
من چه بگویم و چه دارم می گویم که "ولایت فقیه" همه وصیت نامه پدران مان بود. سن مان خیلی به سیاست قد نمی داد، اما امام که از چیزهایی ناراحت می شد، می فهمیدیم. وقتی هم که خوشحال بود، می فهمیدیم. دل ما راه داشت به دل امام.
وقتی که می دیدیمش، خیلی زود می فهمیدیم که پیر جماران، الان خوشحال است یا نه. همین که می فهمیدیم قلب نازنینش درد می کند، قلب مان درد می گرفت و وقتی در سخنرانی هایش حال آمریکا و اسرائیل را می گرفت، عشق می کردیم و وقتی به دشمن کنایه می زد، می خندیدیم. تپش قلب ما، دست خودمان نبود؛ دست امام بود.
وقتی که برای‌مان دست تکان می داد به عالم و آدم به همه دنیا پز می دادیم. پس ما که تاب کوچکترین ناراحتی امام را نداشتیم، ببین چه کشیدیم وقتی مدیر مدرسه گفت: «دیدار افتاده به هفته بعد. ظاهرا حال امام خیلی خوب نیست.» یک هفته شد ? هفته، شد ? هفته، شد یک ماه، اما دیدار امام دست نداد، تا که روح خدا رفت پیش خدا.
اماما! ما قرار بود تو را در جماران از نزدیک، نزدیک نزدیک ببینیم یا مصلی، از راه دور؟! تو قرار بود برای ما دست تکان بدهی، یا ما برای تو؟! تو قرار بود برای ما سخنرانی کنی یا ما برایت دکلمه بخوانیم؟!…
اماما! چه نقشه ها که نریخته بودم برای دیدار تو در جماران از نزدیک. نزدیک نزدیک. بنا داشتم چفیه "بابا اکبر" را بیاورم و برایت از همان پایین حسینیه، بیاندازم بالا و دل توی دلم نباشد که آیا می رسد به دستان تو یا نه. برنامه ریخته بودم که از همه زودتر بیایم و بنشینم آن جلوی جلو و همین که تو را ببینم گریه کنم و داد بزنم و فریاد بزنم که گروح منی خمینی، بت شکنی خمینی"، اما تو رفتی و… "رفتی و صبر و قرار مرا بردی" و آرزو به دل ماندم که یک بار از نزدیک، نزدیک نزدیک بگویم: «روح منی خمینی، بت شکنی خمینی.»
اماما! چندی بعد از اربعین تو، ما را بالاخره مدرسه آورد جماران. جایت خالی بود در حسینیه. نبودی که برای ما دست تکان بدهی. نبودی که چفیه پدران شهیدمان را از اینکه هست، مقدس تر کنی، اما یادگارت "حاج احمد" نشست و برای ما کلی از تو تعریف کرد، حتی بدتر از خود ما زد زیر گریه، آنجا که گفت: «امام وقتی خانواده شهدا را می دید، وقتی همین شماها را می دید، خیلی قلب شان آرام می شد

***

اماما! هنوز اولین سالگردت از راه نرسیده بود، که ما را بردند دیدار جانشین تو. آنجا مادر شهیدی به نمایندگی از جمع خطاب به "آقا" گفت: «بعد از ارتحال امام، تنها خبری که خوشحال مان کرد، این بود؛ شما شده ای رهبر!»… و بعد ادامه داد: «برای ما، شما همان خمینی هستید، این را بدانید

***

اماما! حالا ما هر وقت دل مان برای تو تنگ می شود، نگاه می کنیم به خامنه ای و قشنگ تو را می بینیم. از نزدیک؛ نزدیک نزدیک. ما پشتیبان ولایت فقیه هستیم؛ قول می دهیم این مملکت آسیبی نبیند. قول می دهیم ملت خوبی باشیم برای خامنه ای.

اماما! دلت آرام تر باشد، روحت شادتر و ضمیرت امیدوارتر و نسل دشمن ولایت فقیه، ابتر که تا انقلاب مهدی، وقتی خامنه ای هست، یعنی تو هستی!

منبع:قطعه 26


   1   2      >
به روایت لینک:
هات فان : [ بازدید ]
*توجه : درج لینک های گوناگون به منزله تایید محتوای آنها نمی باشد!
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت منجی بشریت برای صاحب سایت محفوظ می باشد!
کپی برداری از مطالب ، تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد.