هر گاه به سجده افتادي
هر گاه به زانو در امدي
هر گاه احساس حقارت كردي
هرگاه خود را كوچك ديدي
هر گاه جانت را نسيم خدايي نوازش كرد
هر گاه ديدي كه اشكانت بر گونه هايت نشستند
هرگاه خود را در آينه خدايي ديدي
در ان وقت دستانت را رو به عرش كن و خدا را صدايش كن
نه براي حاجتت و نه براي نيازهايت ، نه
فقط يك بار دستانت را رو به عرش بلند كن و فرياد بزن
خدايا ، سلام و درود بر تو
و باز بلندتر فرياد بزن كه :
خدايا از ته قلبم دوستت دارم و تو فقط در قلب من جاي داري..
و فقط يك بار از خداوند قدرداني كنيم در شب هاي قدر
قدرداني از لحظه لحظه هاي زندگي مان كه او در كنارمان بود و همدم و مونس تنهايي هايمان
قدرداني از لحظه هايي كه ناخودآگاه و از روي جاهليت او را بد خطاب كرديم و او ما را بخشيد
قدرداني از اين كه ما را شيعه علي آفريد
قدرداني از اين كه او زمين زير پايمان را خالي نكرده
قدرداني از اين كه او خداي ماست و ما بنده هاي او
خدايا ! در اين شب هاي قدر ما را بپذير كه شايد سال ديگري نباشد