چه ماه ها و روزها گذشت
چه ساعت ها و دقيقه ها كه عبور كردند از كنارمان و تو و فقط خود خود تو خدا در كنارمان بودي.
بي آن كه توقع داشته باشي كه صدايت كنم و يا محبتي
بي آن كه بگويي من خدايم و او بنده
و من چقدر جاهل بودم كه احساس مي كردم كسي نيست صدايم را بشنود...
خدايا مي دانم ماه هايي كه گذشت از تو به راحتي عبور كردم و گاهي تو را ناديده مي گرفتم اما خدايا در اين سه شب پر فضيلت قدر كه تو خود او را به ما اعلام داشتي و باز خود تو ما را صدا زدي كه من در اين سه شب اجابتت مي كنم ، خدايا با اين كه مي دانم در تك تك ثانيه ها تو ما را اجابت كرده اي و اين سه شب براي اين است كه ما يادمان بيايد خدايي داريم ؛ دست به دامان توام اي خدا
خداوندا!
سال هاست كه شب قدرهايمان بي مهدي است و امسال باز يك شب قدرمان بي مهدي بود ..
خدايا ! به ما لطف آن ده كه از با دل در اين دو شب باقي مانده مهدي را ببينيم و مهدي وار زندگي كنيم...
دعاي اصلي ما در اين سه شب فقط اين خواهد بود:
اللهم عجل وليك الفرج