پاسخ به چند شبهه ؟!!
شبهه:در همه کشورها و حتی آمریکا، مردم اجازه دارند بر علیه شخص اول کشور اعتراض خیابانی داشته باشند.بارها دیده ایم که بر علیه اوباما در خاک آمریکا، حتی خارجی ها و اعراب، تظاهرات می کنند، اما چرا در ایران، مجوز داده نمی شود؟
چرا همیشه در ایران می گویند "در شرایط حساس کنونی" ؟
در زمان شاه، بر علیه شخص اول کشور نمی توانستی حرف بزنی و الان هم ، همین طور است.
با تمام احترامی که برای رهبر معظم انقلاب قائلم، اما چرا هیچ کس حق انتقاد از وی را ندارد؟
چرا در کشور ما که ادعا می کنیم، آزادترین کشور هستیم، تلویزیون خصوصی وجود ندارد؟
اخوان المسلمین هم به لیبرال ها و سکولارها، این حق رو داد که در انتخابات شرکت کنند. چرا در کشور ما، نظام تک حزبی هست و احزاب لیبرال حق شرکت ندارند؟
من مطمئن هستم اگر دموکراسی واقعی (حضور تمام نیروها، جزیان ها، احزاب، تفکرها، گرایش ها) در کشور اجرا گردد، با توجه به اینکه، همه ایرانی ها از کشور خود سهیم می شوند، پیشرفت خوبی حاصل می گردد.
پیشرفت، فقط در یک بعد، کافی نیست. توان نظامی و اقتصادی و تولیدی در یک سو، آزادی و دموکراسی، به رسمیت شناختن حق دیگران، در سوی دیگر، دو بال پیشرفت یک کشور هستند.
اگر این امر محقق گردد، در کشور، مخالف نخواهیم داشت..و این را بدانیم که اگر کسی هم مخالف باشد، باید قابل احترام باشد و بهش برچسب نزنیم.
جواب: درباره بخش اول شبهه باید پرسید: 1- چه کسی گفته که حق انتقاد وجود ندارد؟! در تمام دورهها بهخصوص در دوران اصلاحات هرکسی هرچه در دل داشت میگفت. اصلا همین که شما الان اینگونه میگویید نشاندهنده آزادی و صحبت درخصوص رهبر معظم انقلاب است؛ منتها توجه بفرمایید که مرز بین انتقاد و توهین کاملا جداست. هیچ کس در هیچ جایی توهین و تشویش اذهان را نمیپذیرد؛ چه درباره اشخاص حقیقی و چه حقوقی و اساسا در این گونه موارد مدعیالعمومی وجود دارد که امور را پیگیری و از حقوق افراد دفاع نماید.2- در هر کشوری آنچه ملاک و میثاق ملی است، قانون اساسی است؛ قانون اساسیای که 2/98 درصد مردم در سال 58 به آن رأی دادند که به شخص اول مملکت "توهین" (نه انتقاد) نشود. ممکن است قانون اساسی امریکا تعریف دیگری داشته باشد. اما آیا شما این را میپذیرید که کسانی بیایند در خیابان هرکاری دوست دارند انجام دهند و کسی هم به آنها حرفی نزند؟ یقینا هیچ جامعهای این را نمیپذیرد.
ضمن اینکه شما نمونههای بسیاری را از اعمال بدترین خشونتها علیه مردم جوامع مدعی دموکراسی مشاهده میکنید. به خاطر اعتراض به افزایش شهریه پلیس به شدیدترین وجه با دانشجویان برخورد میکند صدها نمونه ازین دست که با یک رصد اجمالی اخبار به راحتی میتوانید نسبت به آنها آگاهی پیدا کنید. اینجاست که تعارض را مشاهده میکنید.
* در خصوص بخش دوم سؤالتان درباره تلویزیون خصوصی باید گفت این هم برمبنای قانون اساسی است. همین نمایندگان شما که از قشرهای مختلف هستند، اگر تصمیم بگیرند که تلویزیون خصوصی تأسیس شود، به تصویب میرسد، اما ظرفیت هرکشوری هم باید در نظر گرفته شود. آیا در حال حاضر این ظرفیت در کشور ما موجود است؟
* درباره عدم حضور لیبرالها و... هم یک دلیل واضح، مصرح و قدیمی وجود دارد: ابتدای انقلاب تمام این گروهها از سازمان مجاهدین خلق گرفته تا لیبرالها و تودهایها آمدند مشارکت کردند؛ اما پس از مدتی وابستگی و خیانت آنها برای مردم مشخص شد. حتی امام درخصوص حزب جمهوری اسلامی وقتی دیدند در حال ایجاد دودستگی هستند، فرمودند تا برچیده شود و بعد که میبینیم جامعه روحانیون و روحانیت تشکیل میشوند، امام منشور برادری را ملاک عمل آنها قرار میدهند.
دوستان عزیز و گرانقدر! این افراد، امتحان خود را پس دادهاند و مردم دیگر اقبالی به آنان ندارند و میدانید که "آزموده را آزمودن خطاست"
ضمن اینکه در شورای شهر دوم مگر همه جریانهایی که اشاره فرمودید، نیامدند؟ این جریانها در پایتخت مطرود رأی مردم شدند. به نظر شما چه بهای دوبارهای باید برای وابستگی و خیانت این افراد پرداخته شود؟
* در خصوص بخش آخر شبهه هم به عرض میرساند که تمام دنیا(دوست و دشمن) در حال حاضر به پیشرفتهای ایرانیان معترف هستند و اصلا کینه و طرحریزی دشمنان هم به خاطر به وجود آمدن ترس در آنها در پی همین پیشرفتهاست.
هر عملی را هم هرکس در هر بخشی از تاریخ انجام داده؛ چه پیغمبر مرسل بوده و چه فرعون زمان، یکسری مخالف داشته است. از طرف دیگر توجه بفرمایید که هر موضوعی که مطرح میشود اگر عقاید و گروههای مختلف بخواهند در آن حضور داشته باشند، باید حضورشان با "قاعده" باشد؛ به بیان دیگر همه باید قواعد بازی را بپذیرند. از دید شما صحیح است که اگر کسی روزی برنده شد آن قاعدهها را بپذیرد و در زمان بازندگی بازی را به هم بزند و زمین بازی را به آشوب بکشاند؟