چرا جوانمرد و پهلوان باشیم؟
به نظر شما چرا باید جوانمرد و پهلوان بود ؟
مگر پهلوانی به معنای تحت فشار گذاشتن جسم و روح نیست ؟
مگر جوانمردی گذشت از خواسته ها نیست ؟
مگر پهلوانی رنج خود و راحتی دیگران خواستن نیست ؟
مگر جوانمردی به چشم و دل و دست پاک داشتن نیست ؟
این همه فشار و سختی برای چیست ؟ چرا به جای عافیت و راحتی ، مسیر سختکوشی و پایداری را برگزینیم ؟
شاید فشار بر جسم برای تعالی روح و تقویت جسم مفید باشد .
شاید گذشت از خواسته ها برایمان دریچه ای به سوی بی نیازی حقیقی بگشاید و توان ما را در برابر ناملایمات روزگار بالا ببرد .
شاید تحمل سختی ها و تلاش برای سعادت و موفقیت دیگران کمکمان کند از خودخواهی دور شویم و یاد بگیریم : اجتماع زنجیری بلند با حلقه های به هم پیوسته است که هر کدام پاره شود دیگران را هم بر زمین می زند .
شاید چشم و دل و دست پاک ناشی از فکر و عمل پاکیزه است که همان عمل به موارد بالا و در کنارش غلبه بر هواهای حقیر نفسانی است . همانها که چون عطش به سراغت می آیند و چون سیراب شدی از کرده پشیمانت می کنند .
عمل پاک و ارزشمند زاییده فکر پاک است و فکر پاک نتیجه مقابله با وسوسه . وسوسه های شیاطین جن و انس و نفس اماره .
اینجاست که می فهمیم چقدر محتاج پهلوانی و جوانمردی هستیم .
پهلوانی و جوانمردی راه کمرنگ شده بزرگمردانی چون حمزه سیدالشهداء و علی (ع) و شاگردان خوب مکتبشان پوریای ولی و تختی است .
آنانی که خرد کردن پنجه های رقیبان قانعشان نکرد و پنجه در پنجه نفس خویش انداختند و با افتخار آن را به زمین زدند .
این مرام و منش و زحمات جسمانی و معنوی که بر خود هموار ساختند از ایشان ابرمردانی قانع ، متواضع ، هوشیار ، توانمند و قابل اعتماد ساخت که به حق پشت و پناه و یاور و حامی دیگران شدند .
این برجستگی ها مرا قانع کرد تا پهلوان و جوانمرد باشم .
اما باید بکوشم تا پهلوان و جوانمرد شوم که این مطاع را به بهایش می دهند و تنها با خواستنش به کسی واگذار نکرده اند .
اینجاست که تحمل سختی ها و دست از طلب برداشتن ها و به دیگران پرداختن ها و سر و چشم بر زمین دوختن ها و در برابر وسوسه ها ایستادن ها برایم لذت بخش می شود .
خدایا توفیقمان ده تا آنچه خواستیم بگردیم .
انشا الله