نشانه های یک فرد حزب اللهی
گاهی در برخورد با رسانه ها دیده می شود که جریان و عنوان حزب الله بر گروهی یا گروه هایی اطلاق می شود که همراهی با این جریان ندارند و بر شاخصه های این جریان منطبق نیستند. برخی ویژگیهایی که برای یک حزب الله باید باشد تا او را در این جبهه تعریف کنیم را احصا کرده ام:
معنویت هم روح است و هم جسم
معنویت در طول و در عرض است و در ساختارها پیچیده است. معنویت نه جدای از فعالیتها و زندگی یک حزباللهی است و نه با ادعای اینکه معنویت در طول همه چیز جریان دارد، از فعالیتهای صرفاً مذهبی ابا دارد. سنت زیارت عاشوراخوانی (جمعی یا فردی)، شبزندهداری تا صبح (فردی) و از این قبیل سنتها هنوز نشان از روح معنویت در همه ابعاد زندگی حزباللهی دارد.
شاید از همین رو بود که الگوی هیئت دانشجویی ایجاد شد؛ آن هم از سوی کسانی که در فعالیتهای فرهنگی و سیاسی جزء جریان حزباللهی در دانشگاهها محسوب میشدند. در سطح عام هم از اواسط دهه هفتاد شاهد شکلگیری چنین ساختارهایی در میان جبهه حزبالله بودهایم. هیئات رزمندگان اسلام از این نمونه هستند.
اگر به انقلاب اسلامی هم برگردیم، الگوی حسینیه ارشاد شاید یکی از شیوههای نیمه مدرن چنین رویکردی بود که در دوران طاغوت زده شاهنشاهی قابل اجرا بود. ترکیبی از سنت دینی و تجدد آن روز.
آماده به رزم
از سنتهای حزب اللهی کوهنوردی بوده است. شاید یک بعد آن به سرگرمی و تفریح بستگی داشته باشد، اما ابعاد دیگر چون سلامت تن و بالابردن آمادگی جسمانی، آموزش و وجه تربیتی آن مورد توجه بوده است.
یادمان نمیرود که امام خمینی رحمةالله علیه بر ارتش بیست میلیونی تاکید کرده بود و گفته بود همه جوانان کشور در چنین ساز و کاری باید آمادگی مقابله با توطئهها را داشته باشند.
تحلیل میکند ولو اینکه غلط
داشتن بصیرت، دیدگاه و تحلیل از جمله چیزهایی است که باید از شاخصهای یک حزباللهی دانست. شاید زمانی نه چندان دور بسیاری از گروههای مدعی در جریان حزباللهی به تعطیلی عقل و تحلیل حکم می کردند و از سوی دیگر کسانی بر اساس تحلیل خود عمل میکردند و آن را بهترین می شمردند. اما رهبری آن را رد کرد و از دانشجویان خواست که خودشان تحلیل کنند، هرچند غلط.
یک حزب اللهی می داند که همه خیرات و خوبیها در یک سطح نیستند و اهم را باید در مقام تزاحم بر مهم اولویت داد. چنانچه شرع چنین مصلحتی را لازم میشمارد.
هدف وسیله را توجیه نمیکند
حزباللهی اصولگرا است؛ یعنی اصولش را به هیچ چیز نمی فروشد و اینگونه نیست که به دلیل هدف مقدسی که دارد هر بازار و وسیله ای را برای آن به کار گیرد. چرا که حزب اللهی اعتقاد دارد که هدف وسیله را توجیه نمی کند.
گاهی رخ می دهد که برخی سعی می کنند با استدلال اینکه فلان فرد یا جریان بر راه هدایت و حقانیت حرکت نمی کند و باید او را مورد هجمه قرار دهیم و در این راه از توهین و تهمت ابا ندارند؛ اما حزب اللهی واقعی چنین نمیکند.
تکلیفگرایی آری؛ انزواطلبی نه
قدرتطلب نیست و تکلیف گرایی می کند؛ در عین اینکه تنزه طلبی را هم آفت می داند. البته تکلیفگرایی هم این نیست که عقل تعطیل شود و به نتیجه کار بی توجه باشیم. اینها باید با هم باشند.
عدالتخواهی و آزادگی را مطلوب می داند؛ توجه به اقشار محروم را از دو بعد بررسی می کند: «یکی دیدن و ارتباط مستمر با اقشار محروم و مستضعف؛ دوم تلاش برای اصلاح روندها و رویه هایی که منجر به فقر و محرومیت و استضعاف می شود.»
فرهنگ مقدم است بر سیاست
در حوزه فرهنگی دغدغه های جدی دارد؛ چرا که فرهنگ سیاست و جامعه را می سازد. می داند که انقلاب اسلامی بیش از آنکه سیاسی باشد و ماهیتش به تغییر یک حکومت تعریف شود، یک انقلاب ذاتاً فرهنگی است و هر گونه فرهنگ استعماری و استکباری را نفی می کند.
جهانی میاندیشد؛ منطقهای عمل میکند
حزب الله یک جریان داخل کشور نیست که فقط محدود به مسائل یک حکومت بحث شود. یک فکر و ایدئولوژی است و مرز و جغرافیا نمیشناسد. فرقی نمیکند در اخوان المسلمین مصر باشی و علیه نامبارک بایستی یا در تونس باشی و در النهضه و خود را پیرو خمینی بدانی. فرقی نمی کند در فلسطین بجنگی یا لبنان. همین که علیه ظلم می جنگی و اسلام را سرلوحه قرار دادهای تو حزب اللهی هستی.
نه تنها این جبهه گسترده است، افراد این جبهه هم خود را در کنار هم میبینند. یعنی تفاوتی نمیکند که به جهاد علمی ایستادهای یا سلاح در دست داری یا عدالتخواهی میکنی. این که در جبهه حزب الله هستی، یعنی نقش مشخصی داری و بدون نیم نگاه به دیگران نمیتوانی خود را در این جبهه تعریف کنی. حزباللهی هرچند که در عمل منطقهای عمل می کند، اما میداند که نقش او در جبههای از آمریکای لاتین تا آفریقا، خاورمیانه و تا شرق آسیا قرار گرفته است.
منبع:آذرباد