سالی که گذشت ...
با عرض تبریک به مناسبت عید نوروز و ورود به سال نو، سالی که انشاالله به امید خداوند بزرگ سال ظهور آقا امام زمان(عج) باشد، با مطلبی به عنوان "سالی که بر ما گذشت" کار خود را در سال 1389 در عرصه جهاد سایبری به پایان می رسانم، امیدوارم که در سال جدید شاهد پیروزی های همه جانبه سپاه اسلام در همه ابعاد جنگی و جهاد فی سبیل الله باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
سالی که گذشت برای انقلاب اسلامی در ایران سالی بس پر فراز و نشیب و پر تجربه بود. سالی که حوادثی بزرگ و درسآموز را برای همگی ما رقم زد و غربالی شد برای عوام و خواص و بیشک گامی بود برای تحقق وعده انبیای الهی و نور افشانی بزرگترین منجی عالم. اکنون که از کوران حوادث فارغ شدهایم باید آنچه گذشت را باز بخوانیم و درس بیاموزیم. امسال سالی بود که عدو سبب خیر شد زیرا خداوند اینگونه خواسته بود. امّا درسها:
1-و اولی الامر منکم: تشخیص ولی را بر تشخیص خویش مقدم داریم. او به دنبال پیشرفت و عدالت بود و سیاسیون به دنبال نزاع سیاسی. زاویه از اراده ولی فقیه بحرانزاست.
2-من نام لم تنم علیه: دشمن همیشه بیدار است، مخصوصاً آنگاه که گمان میکنیم در اوج و آسیب ناپذیریم، ضربه میزند هیچ گاه نباید غافل بود چه در سراء و چه در ضراء؛ آن چه واقع شد ثمره برنامهریزی و تلاش بیست سالة انگلیس بود.
3-که با من هر چه کرد آن آشنا کرد: مهمترین نقطه ضعف ما نیروهای دون نظام و دوستان سابق و انقلابیاند، مهمترین ضربات را خواص و انصار و آیتا...ها و السابقون میزنند. اینان را باید دریافت.
4-ان اشد الناس عداوتاً...: دشمن در دشمنی جدی است: باور کنیم اگر بتواند واقعاً هر کاری برای ضربه زدن به ما انجام میدهد، باید قوی بود، او رحمی ندارد.
5-و فیکم سماعون لهم: ما با طبقهایی نوبورژوا و غربگرا مواجه هستیم، این طبقه با گرایشات تجددخواه، ثمره سیاستهای خطای 16 سال دولت غربزده است، باید فکری ریشهایی نمود و این طبقه را به جنبشی سیاسی و اطلاعاتی فرونکاهید.
6-بلغ ما انزل علیک: ما در رسانه، صدا و سیما و اینترنت ضعیف هستیم و نیازمند تقویت این ارکان ارتباطاتی.(بهیادآوریم که هنوز صدا و سیما نمیداند مناظره بگذارد یا نه! )
7-الا المخلصون: ...کار خالصانه برای مردم مهمترین راه چاره است. دولت را و شخص احمدینژاد را باید در این جهاد یاری داد.
8-و صابروا و رابطوا...: ضعیف شدن ما موجب فشار به تودههای مستضعف و مخصوصاً شیعیان است. ما حق ضعف نداریم.
9-شجره طیبه پابرهنگان: اغتشاشات را سرانجام بسیج و نیروهای مردمی سامان دادند. هنوز بسیج آنچنان که شایسته و بایسته است ساماندار و منظم نیست، باید سازماندهی را جدی گرفت .
10- و للعیون عیونٌ...: نهادهای اطلاعات ما هم چنان ضربه پذیر و همراه با تحلیلهای غیر عمیقاند. نیروی انسانی این نهادها باید تعویض و تقویت گردد.
11- و انتم لا تفتنون...؟: نباید از فتنه و بحران هراس داشت. سرانجامِ امتحان به شرط و شروطی بسیار خوب است. از ریزش بزرگان نیز نباید هراسید. انقلاب به افراد شناخته نمیشود هر چند نباید کسی از کشتی انقلاب پیاده کرد اما پیادهشدگان را هر چند تلخ باید پذیرفت و دید. هر چند آیتالله و مفسر و مرجع تقلید باشد. ما شیعیان که غالب صحابه نزدیک رسولالله (ص) را از کشتی پیاده نمودهایم از اسم و رسم کسی بیم نداریم .
12- الا اهل البصر الصبر...:کسب بصیرت امری تدریجی و همراه با زحمت است. در صحنه نمیتوان بصیرت داد. گرد و غبار که بر میخیزد بصیرت دهی سخت است. از پیش باید فکری کرد. از اکنون. مانند آموزش نظامی است هر چه قبلش بیشتر زحمت بکشی و عرق بریزی در میدان کمتر خون خواهی داد.
13- هو الذی ایدک... و بالمؤمنین: عموم مردم پای بند به انقلاباند (این را باید باور کنیم) و در مواقع حساس در صحنه خواهند بود. انقلاب مردمی است.
14- سعه الصدر آله الریاسه: اخلاق گفتگو در ما ضعیف است باید گفتگوی آرام و طولانی را بیشتر تجربه کنیم .
15- الحمدلله الذی جعل اعداءنا...: اصلاح طلبان فاقد عقل سیاسی و فاقد توان سامان دهی اعتراضهای عقلانی و آرام هستند
16- ...ان کذبو بآیاتنا: انحراف یک شبه نیست، دو پایه و انحراف بسیار مهم یعنی مال حرام و روابط جنسی(روابط ناسالم اقتصادی و جنسی) سرانجام به رویاروئی با حکومت عادل و ولی فقیه خواهد انجامید. از بد عاقبتی باید هراسید. بزرگانی خوش عاقبت نبودند، عاقبت مهم است.
18- ...بی همرهی خضر مکن: اگر استاد و مرجع تقلید امر به ماندن در بحث علمی و عدم ورود به دنیای سیاست نمود، گوش فرا ده تا عاقبت به خیر شوی.
19- یستدلّ على ادبار الدول باربع..: ضایع کردن اولویتها و جابهجا کردن اهم به مهمها ویرانگر و تمدن سوز است.
20- اطیعوا الله...: و از همه مهمتر شاید برجستهترین نکتهایی که برای همیشه تاریخ گذار شیعه آزمودیم آن بود که شاخص اصلی و محور وحدت اگر ولی فقیه جامع الشرایط بود از بحرانها به سلامت گذر خواهیم کرد. پشتیبان ولی فقیه باید بود تا به مملکت آسیب نرسد.
اگر سخن او را به گوش گرفتیم پیروز خواهیم بود و الّا فرافکندن سخن او موجب ضرر ما است و بر او هیچ نیست. امسال سال موفقیت و پیروزی ولی فقیه و نظریه ولایت فقیه بود، امسال سال پیروزی قانونگرایی واقعی و صبر برحق بود. این پیروزی هر فتنه و بحرانی را اندک مینمایاند.
بیاندیشید و به این فهرست بیافزائید.
بحرین در خاک و خون
شهادت مسلمانان و شیعیان مظلوم بحرین را به ساحت مقدس امام زمان و مقام معظم رهبری تبریک و تسلیت عرض می نمائیم و این جنایات بی رحمانه را که توسط ایادی استکبار جهانی همچون دولت عربستان و بحرین و امارات انجام شده را به شدت محکوم کرده و خواهان توقف این جنایات وحشیانه هستیم.
چند نکته :
1.بعضی گمان می کنند ما به خاطر تشیع مردم بحرین از آنها بشدت حمایت می کنیم اما بدانند که سخت در اشتباهند چرا که این نهضت اسلامی که از انقلاب اسلامی ایران و رهبری حضرت روح الله شروع شده نه اینکه خواستگاه مذهب گرایانه که خواستگاه اسلامی و انقلابی دارد و حد و مرزی برای آن نمی شناسد و جز به شهادت راضی نمی شود که شهید گرانقدر آیت الله بهشتی فرمود : " سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست و ما اعلام می داریم "تا زمانیکه ظلم و استبداد و استکبار در جهان هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم و تا ما هستیم نمی گذاریم نهضت حضرت خمینی سلام الله علیه زیر پا بماند و جز به نابود کردن اسرائیل و امریکا و همقطارانش فکری در سر نداریم."
2. ملت های انقلابی منطقه هم باید بدانند که این اول راه است و برای رسیدن به هدفی که انقلاب اسلامی بدان دست یافت باید خون داد و با این مقدار شهید این امر محقق نخواهد شد. انقلاب اسلامی ایران بیش از ??? هزار شهید داد تا بتواند هنوز که هنوز است انقلاب را مقتدرانه مستحکم داشته و پیش ببرد. لذا بهای این انقلاب رنج ها و مشقت ها و خون دادن ها و شکنجه های فراوان در سالیان دراز بوده و انقلاب های منطقه نباید از این نکته غافل شوند که نباید به فکر حصول سریع نتیجه باشند بلکه باید صبر در استقامت را پیش روی خود قرار دهند و خونها در این راه فدا کنند.
و کلام آخر :
دوست و دشمن بدانند اگر از سرهایمان کوهها
و از خونهایمان رودها بسازند
نخواهیم گذاشت فرزندانمان در تاریخ بخوانند :
خامنه ای تنها ماند ...
چرا جوانمرد و پهلوان باشیم؟
به نظر شما چرا باید جوانمرد و پهلوان بود ؟
مگر پهلوانی به معنای تحت فشار گذاشتن جسم و روح نیست ؟
مگر جوانمردی گذشت از خواسته ها نیست ؟
مگر پهلوانی رنج خود و راحتی دیگران خواستن نیست ؟
مگر جوانمردی به چشم و دل و دست پاک داشتن نیست ؟
این همه فشار و سختی برای چیست ؟ چرا به جای عافیت و راحتی ، مسیر سختکوشی و پایداری را برگزینیم ؟
شاید فشار بر جسم برای تعالی روح و تقویت جسم مفید باشد .
شاید گذشت از خواسته ها برایمان دریچه ای به سوی بی نیازی حقیقی بگشاید و توان ما را در برابر ناملایمات روزگار بالا ببرد .
شاید تحمل سختی ها و تلاش برای سعادت و موفقیت دیگران کمکمان کند از خودخواهی دور شویم و یاد بگیریم : اجتماع زنجیری بلند با حلقه های به هم پیوسته است که هر کدام پاره شود دیگران را هم بر زمین می زند .
شاید چشم و دل و دست پاک ناشی از فکر و عمل پاکیزه است که همان عمل به موارد بالا و در کنارش غلبه بر هواهای حقیر نفسانی است . همانها که چون عطش به سراغت می آیند و چون سیراب شدی از کرده پشیمانت می کنند .
عمل پاک و ارزشمند زاییده فکر پاک است و فکر پاک نتیجه مقابله با وسوسه . وسوسه های شیاطین جن و انس و نفس اماره .
اینجاست که می فهمیم چقدر محتاج پهلوانی و جوانمردی هستیم .
پهلوانی و جوانمردی راه کمرنگ شده بزرگمردانی چون حمزه سیدالشهداء و علی (ع) و شاگردان خوب مکتبشان پوریای ولی و تختی است .
آنانی که خرد کردن پنجه های رقیبان قانعشان نکرد و پنجه در پنجه نفس خویش انداختند و با افتخار آن را به زمین زدند .
این مرام و منش و زحمات جسمانی و معنوی که بر خود هموار ساختند از ایشان ابرمردانی قانع ، متواضع ، هوشیار ، توانمند و قابل اعتماد ساخت که به حق پشت و پناه و یاور و حامی دیگران شدند .
این برجستگی ها مرا قانع کرد تا پهلوان و جوانمرد باشم .
اما باید بکوشم تا پهلوان و جوانمرد شوم که این مطاع را به بهایش می دهند و تنها با خواستنش به کسی واگذار نکرده اند .
اینجاست که تحمل سختی ها و دست از طلب برداشتن ها و به دیگران پرداختن ها و سر و چشم بر زمین دوختن ها و در برابر وسوسه ها ایستادن ها برایم لذت بخش می شود .
خدایا توفیقمان ده تا آنچه خواستیم بگردیم .
انشا الله
داستانی واقعی از عشقی غیر واقعی
اسمش امید بود .
پسری قد بلند ، آراسته و زیبا ، با قدی بلند و اندامی ورزشکار . حد اقل در 2 رشته ورزشی قهرمان شهرمون بود و به تازگی در دانشگاه قبول شده بود . چند ماهی گذشت که یکی از دخترهای دانشگاه به سراغش اومد و براش گفت که دوستش مژگان چقدر به اون علاقه پیدا کرده و دوستش داره و چون روش نمی شه قضیه رو با اون در میون بذاره شدیداً افسرده شده .
حالا دیگه امید و مژگان با هم ارتباط داشتند و روزهایی که دانشگاه نبودند هم با تلفن از حال همدیگه مطلع می شدند . قضیه بالا گرفت و به مادرهاشون رسید . طبق معمول اولش مخالفت مادرها بود و بعد از اصرار اونها پدرها بودند که با ارتباط و ازدواجشون مخالفت کردند .
اما مگه می شد مقابل این ابراز علاقه 2 تا جوون ایستاد ؟!
قرار دیدار اول گذاشته شد و با وجود عدم تفاهم خانواده ها بالاخره کارشون به ازدواج رسید . من توی جشن عروسی نبودم اما به گفته دیگرون خرجی که این 2 جوون برای خانواده های کارمندشون تراشیدند اندازه هزینه عروسی پسرخاله داماد بود . پسرخاله ای که دکتر بود و پدرش تاجری بزرگ در شهر ما .
3 سال از ازدواج امید و مژگان گذشته بود و برای عید دیدنی به خونه پدر امید رفتیم . وقتی سراغ امید و خانمش رو گرفتیم با چشمهای اشکبار پدر و مادرش مواجه شدیم که قصه جدایی تلخ و ناگهانی اونها رو برامون گفتند . از 3 سالی که عروس خانم رو در خونه تحمل کرده بودند و ناسازگاری عروس و خانواده با اونها و پسرشون . از هزینه های زیادی که به دوش اونها گذاشته شده بود و در نهایت قهر کردن عروس و جدایی بی سر و صدای اونها . باورمون نمی شد . ریشه قضیه رو که پرسیدیم مثل همه ازدواجهای احساسی دیگه بود . 2 – 3 ماهی که ازازدواج امید و مژگان گذشته بود و احساسات نوجوانانه اونها کاهش پیدا کرده بود تازه متوجه اختلافات خانوادگی خودشون شده بودند و اسطوره هایی که از همدیگه ساخته بودند فروکش کرده بود . دیگه قد بلند و هیکل ورزشکاری امید تکیه گاه کافی برای زندگی عروس نبود و زیبایی مژگان و ابراز علاقه اون برای ادامه زندگی داماد دلیل نبود .
تفاهم ، سازش ، احترام متقابل و خیلی چیزهای دیگه که لازمه دوام یک زندگی مشترک بود برای اونها وجود نداشت . پادرمیانی بزرگترهای فامیل هم به جایی نرسید و پایان یک شروع احساسی و سریع ، خیلی زود با طلاق فرا رسید . الان مدتی هست که هر دوتاشون افسرده اند و در جمع ها شرکت نمی کنند و مدتهاست به این فکر می کنند که بهترین روزها و ساعت های زندگیشون رو چطور نابود کردند . ایامی که دیگه شاید جبران نشه .
پدر امید که از قضا انسان محترم و دنیا دیده ای هست وقتی ازش خداحافظی می کردیم با بغض یک جمله به من گفت که هنوز توی گوشم زنگ می زنه : « پسرم به حرفم گوش نکرد »
شبهه چیست؟
شبهه قرائت و گفتاری نزدیک یا مستند به برخی حقایق است که به صورت بسیار ظریف ، دروغ و باطلی را بیان می کند .
این سبک اختلاف افکنی اگر چه ریشه های تاریخی بسیاری دارد و همواره گروهها و افراد و حکومت های باطل از آن استفاده می کردند اما برای روشن تر شدن موضوع می توان به موارد مذهبی ، سیاسی و اجتماعی امروز جامعه اشاره ای داشت .
به عنوان مثال ؛ فرقه باطل وهابیت با سوء استفاده از برخی اعتقادات و رفتار شیعیان ایشان را متهم به خرافه و بت پرستی و مرده پرستی می کنند . با رجوع به منابع فقهی تشیع به راحتی می توان کذب بودن این ادعاها را ثابت نمود .
همچنین در مورد قضایای سیاسی اخیر کشور برخی افراد و جریانها با ذکر گوشه ای از عملکرد دولت و بدون مطرح کردن علل یا نتایج آن و تحریف حقیقت ، موارد مورد خواست خود را مطرح کردند و دولت ، رئیس جمهور و نظام را مورد هجوم قرار دادند .
بسیار واضح است که اثر این شبهات فقط بر 2 گروه است :
گروه اول آنها که اهل باطل هستند و بدون در نظر گرفتن حق یا ناحق بودن موضوعی به صرف اینکه آن مطلب با طرز فکر و تمایلاتشانه هم جهت است آن را می پذیرند و منتشر می کنند . معمولاً در این گروه امیدی به اصلاح و بازگشت به مسیر حق نیست .
گروه دوم کسانی هستند که افرادی ساده لوح و دهن بین هستند . این افراد شنیده های خود را بدون تحقیق و یا درخواست سند و مدرک می پذیرند و بدون بررسی مطالب به آنها دامن می زنند . در بین این افراد تعداد زیادی هستند که در مواجهه با اسناد و دلائل قانع شده و از مسیر قبلی بر می گردند .
اما باید در نظر داشت که شبهات مطرح شده معمولاً به سادگی و در زمان کوتاه قابل پاسخگوئی و اثبات نیستند و در این زمان ایمان های زیادی را به باد خواهند داد .
پس وظیفه هرکدام از ما مراقبت از ایمان فردی و تلاش در جهت رفع این ابهام و شبهات برای دوستان و نزدیکانمان است .
این وظیفه نه تنها از جنبه انسانی و اجتماعی بلکه از لحاظ دینی نیز بر عهده ماست .
انشا الله که در این عرصه نیز روسفید درگاه خداوند بزرگ باشیم .
منبع: پهلوان