سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه نخست | لیست مطالب | آرشیو مطالب | پروفایل مدیر | ارتباط با ما

?? ???

?? ???

 چشم چرانی ، ورودی ورطه گناه !

پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرمایند : « هیچ عضوی نیست مگر زنائی مناسب خود دارد ؛ زنای چشم نگاه آلوده است . »
همچنین مولای متقیان ، حضرت علی (ع) می فرمایند : « هر کس چشم چرانی کند ، خاطر خود را آزرده است و کسی که پیوسته عادتش این باشد ، همیشه در حسرت به سر می برد . »

چشم چرانی از نظر روانشناسان :
کلیه روانشناسان ، چشم چرانی را یک نوع انحراف روانی قلمداد می کنند . این انحراف هر گاه در کسی به وجود بیاید ، قابل توقف نخواهد بود و هر لحظه بر میزان آن اضافه خواهد شد . یک فرد چشم چران هرگز با چند ساعت چشم چرانی در روز راضی نمی شود و این حالت کم کم در او ایجاد یک حالت وحشیانه و حیوانی می کند که رفته رفته او را به یک بیماری روانی دیگر مبتلا می سازد . در این حال بیمار از تماشای بدن دیگران لذت می برد و این مرحله مقدمه ایجاد انواع سادیسم است .
اصولا اکثر بیماری های روحی جوانان از این رهگذر آغاز می شود . زیرا چشم می بیند و دل می خواهد و قلب برای بدست آوردن خواسته خود فعالیت می کند و روح تسخیر می شود و چون کار به جایی نمی رسد ، جبرطبیعی رشته لذت را پاره می کند و پارگی این رشته عامل ایجاد یک عقده روانی خواهد شد . در نتیجه روح جوان را متزلزل و آشوب می کند .

ز دست دیده و دل هر دو فریاد                  که هر چه دیده بیند دل کند یاد

 آثار و زیانهای جسمی چشم چرانی :
هرنگاهی دو صورت می تواند داشته باشد ؛ یا غدد داخلی را به ترشح مواد زاید وا می دارد و در خون مواد سمی جمع می کند و اعصاب را ملتهب کرده و گاه انسان را برای ارتکاب جرم و گناهی بزرگ آماده می کند ، یا بر عکس ایجاد انبساط و فرح نموده و شخص را برای انجام کار های نیک مهیا می سازد .
بد ترین نگاه ها که در ارگانیزم بدن اثر شوم طولانی مدت می کذارد ، نگاه شهوت انگیز است . دیدن مناظر شهوت زا و هیجان انگیز بخصوص برای جوانان که در دوران غلیان غریزه جنسی قرار دارند ، بزرگترین مصائب را یه بار می آورد . نگاه شهوت آلود تیری است که در کانون جان جای می گیرد و آتشی است که در خانه دل افروخته می شود و پیش از هر کسی خود بیننده را می سوزاند .
غریزه جنسی زمانی که مناظر شهوت انگیز در معرض دید انسان قرار می گیرد ، به صورت یک انقلاب جنسی در می آید که اگر مرتبا ارضاء شود از نظر تکرار ، و اگر ارضاء شود ازلحاظ وارد شدن شوکهای مکرر به مغز و قلب ، بیماری هایی غیر قابل علاج را به وجود می آورد .
روانپزشکان در افرادی که مدتی گرفتار تحریکات جنسی بدون ارضاء شده اند ، ناراحتی های عصبی و جسمی زیر را مشاهده کرده اند :

1- دشواری در تنفس ،
2- درد در اطراف قلب ،
3- بالا رفتن تپش قلب ،
4- درد و مالش معده ،
5- سردرد ،
6- هراس و دلهره ،
7- بیقراری و ناآرامی ،
8- بی خوابی و کم اشتهایی ،
9- ضعف جسمی و خستگی فکری و ...

آثار و زیان های اجتماعی چشم چرانی :
چشم چرانی یکی از بلا های بزرگ قرن ماست و اگر اندکی دقت کنیم متوجه می شویم که منشا بسیاری از جنایتها و تجاوز ها از همین رهگذر آغاز می شود . برای درک این حقیقت که تنها یک نگاه خیانت آمیز چگونه می تواند موجب به وجود آمدن ننگها و اعمال غیر انسانی شود ، به بررسی آمار هایی در این زمینه می پردازیم :
در سال 1962 در نیویورک در اثر چشم چرانی 2766 تصادف رخ داد که 380 فقره به قتل منجر شد ؛ طبق آمار 1650 طلاق صورت گرفت که با تحلیل کامل عامل اصلی آن چشم چرانی تشخیص داده شده است و همچنین 5000 فقره پرونده نزاع و قتل در اثر چشم چرانی تشکیل گردید .

1- روابط نا مشروع
اگر ما این مسئه را به دقت مورد بررسی قرار دهیم ، به این نتیجه خواهیم رسید که سرچشمه و منشا بیشتر این روابط از طریق چشم چرانی به وقوع می پیوندد . بدین معنی که در مرحله اول دختر و پسر با یک نگاه هوس آلود و شهوت انگیز ، شیقته و فریفته یکدیگر می گردند ؛ سپس به مرور زمان به یکدیگر نزدیک تر می شوند و رابطه ای بین آنها برقرار می شود ، و چه بسا همین دوستی و آشنایی به جایی برسد که پرده حیا و عفتی دریده شود و حیثیت خانواده ای بر باد رود . کما اینکه در جهان کنونی چنین وقایع شرم آوری به چشم می خورد و زیانهای جبران ناپذیر آن دامنگیر اجتماع میشود .
آمار تکان دهنده تولد فرزندان غیر قانونی ، سقط جنین ها و ازدواج هایی که در آنها دختر در حین اجرای عقد آبستن است شاهد این ادعا است . " فانی دشان" ، نویسنده مجله "ال" در مورد زنان دانمارکی تحقیقاتی کرده است که در مقاله ای می نوسید : « آزادی جنسی برای دختر ، با وجود همه پیشگیری ها و احتیاطها ، فقط یک نتیجه دارد : " یک کودک بی پدر " ! »

2- زنا
یکی دیگر از آثار جبران ناپذیری که از طریق چشم چرانی دامنگیر اجتماع می شود ، شیوع عمل ضد اخلاقی و ضد دینی زنا است .زیرا اگر باز این مسئله را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم ، خواهیم دریافت که مهمترین و اولین مرحله زنا از یک نگاه غیر مشروع سرچشمه می گیرد .
هنگامی که دو نفر مرتکب چنین گناهی می شوند ، این کار بدون مقدمه صورت نمی گیرد ؛ بلکه در ابتدا با یک نگاه نا مشروع آغاز می شود و در ادامه بدون در نظر گرفتن عواقب شوم آن دست به چنین عملی می زنند .
علاوه بر آثار وحشتناک روحی آن یر روی افراد ، از نظر جسمی نیز این عمل باعث شیوع بیماری های مقاربتی و رواج کورتاژ ( سقط جنین ) می شود . آمار شیوع این آثار را در کشور های آمریکا ، سوئد ، دانمارک ، انگلستان ، فرانسه ، آلمان و سایر کشور های غربی که معتقد به آزادی جنسی افراد در کشور های خود هستند ، نشان می دهد .
روح انسان همانند حوضی است که از آبی صاف و زلال پر شده باشد که اگر این آب را پاکیزه نگه دارد ، همیشه از جلوه آن لذت می برد و برعکس اگر صفای آنرا به کثافت آلوده سازد ، خیلی زود از تعفنش ناراحت می شود .
سخن را با حدیثی از امام سجاد (ع) به پایان می بریم که می فرمایند : « هر عضوی حقی بر انسان دارد و حق چشم یکی این است که آن را از نگاههای آلوده حفظ کنی و دیگر اینکه به نظر عبرت بنگری و برای دیدن آنچه موجب پیدایش دانش عمیق می گردد بکار بری . »

و من الله توفیق


بدبینی و سوء ظن را چگونه رفع کنیم؟

  سؤال:
سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران را چگونه از خود دفع کرده و از بین ببریم؟ و وقتی رفتاری یا حرفی از کسی دیده یا شنیده شد، زود قضاوت نکنیم و منصفانه برخورد کنیم؟
جواب:
خداوند متعال مى­فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»؛1 اى کسانى که ایمان آورده­اید از بسیارى از گمان­ها بپرهیزید چرا که بعضى از گمان­ها گناه است.
و در آیه­ای دیگر دلیل هلاکت را بدبینی و گمان نادرست بیان کرده و می فرماید: «وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَکُنتُمْ قَوْمًا بُورًا»؛2 ظن و گمان بد بردید و هلاک شدید.
واضح و روشن است که سوء ظن و بدبینى مفاسد بسیار زیادى دارد. وقتى شخصى به کسى بد بین شد، به غیبت مبتلا شده، و به دیده منفى به او مى­نگرد، و در تعظیم و تکریمش تعلّل و کوتاهی مى­نماید، و خود را برتر و بهتر از او مى انگارد. در حالی که خطاب خداوند متعال به مؤمنین چنین است که مى­فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»؛3 اى افراد مؤمن اگر شخص فاسقى خبرى نزد شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید (تا حقیقت بر شما آشکار شود)، مبادا از روى نادانى و جهل به گروهى آسیب برسانید، و از آن­چه کرده‏اید پشیمان شوید.
برای همین است که باید از این­گونه القائات شیطانى دوری کرده و آن­ها را تکذیب کرد. توصیه این است که اگر به کسی بدبین شوید هرچه ذهنتان آمد نگوئید که گناه بر شما نوشته نشود. و این تمرین باعث می­شود که بیشتر بفهمید، کمتر بگوئید. بر خلاف برخی که بیشتر می­گویند و کمتر می­فهمند، همین باعث می­شود که با پرگویان گنهکار محشور شوند.

 ----------------
پی نوشت ها:
1. حجرات (49)، آیه 12.
2. فتح (48)، آیه 12.
3.  حجرات (49)، آیه 6.


تاکسی وحشت

در یکی از روزهای گرم سال گذشته، زن جوانی با مراجعه به یکی لز کلانتری های استان قزوین ادعا کرد که مورد آزار و اذیت مردانی قرار گرفته است و به این ترتیب پروندهای پیش روی گاراگاهان پلیس گشوده است.   
این زن جوان در حالی که به شدت گریه می کرد به ماموران پلیس گفت:در کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودم، اما به علت تاریکی هوا و عجله برای رسیدن به منزل سوار یک دستگاه خودرو شخصی که یک مرد در جلو به عنوان راننده و مسافر دیگری نیز در صندلی عقب نشسته بود، شدم که در میانه راه فرد دیگر نیز سوار خودرو شد.      
وی ادامه داد: پس از طی مسافتی راننده به بهانه اینکه باید از صندق عقب خودرو وسیله ای بردارد در حاشیه جاده توفق کرد.      
این زن جوان در ادامه به ماموران گفت هنگامی که دیده است افراد دیگری نیز سوار این خودرو هستند اعتمادش جلب شده و سوار خودرو شده است ، در حالی که اصلا تصور نمی کرد این مردان در ظاهر شیطان صفتانی در لباس مسافر هستند.       
به گفته این زن پس از اینکه راننده در حاشیه جاده توقف کرد دو مرد دیگر به عنوان مسافر سوار خودرو شدند، سر او را گرفته و او را به زیر صندلی هدایت کرده که در نتیجه پس از تغییر مسیر او را در بیابان های قزوین مورد آزار و اذیت قرار داده و پس ازب اینکه اموالش را به سرقت بردند او را در بیابان رها کردند.     
این زن گفت: به خاطر ترس از آبرویم مایل نبودم از این چهار مرد شیطان صفت شکایت کنم ، اما هنگامی که متوجه شدم سکوت من ممکن است، مهر تاییدی بر اعمال آنان شود و با سکوت من دختران و زنان بیشتری اسیر وسوسه شوم این افراد شوند صبر را جایز ندانسته و از این افراد شکایت کردم.

پس از پیگیری های پلیس، اعضای این باند که با نام تاکسی وحشت فعالیت می کردند، شناسایی و دستگیر شدند و به دلیل آزار و اذیت زنان به اعدام محکوم شدند.

هشدار:

*خواهران عزیز، از سوار شدن وسایل نقلیه شخصی جدا خودداری کنید، مخصوصا مواقعی که هوا تاریک است و شب هنگام است. 
*به هیچ وجه به ظاهر و تیپ راننده اعتماد نکنیدو هرگز نگویید: " این شخص پیر است و اشکال ندارد." ، چراکه برای شیطان پیر و جوان فرقی نداردو می تواند همه را وسوسه کند و ...
  
*در بیشتر اتفاقاتی که مشابه حادثه ذکر شده است، این افراد برای جلب اعتماد شما خود را بعنوان مسافر جا زده و پس از اینکه شما خیالتان راحت شد، اعمال شیطانی خود را انجام می دهند.
 
*حتما از تاکسی که وسیله نقلیه عمومی است استفاده کنید.
* اگر خدایی ناکرده چنین اتفلقی برای شما افتاد، از ترس آبرو هرگز سکوت نکنید زیرا سکوت شما ممکن است نشانه تایید اعمال خبیث و شیطانی این افراد شرور شود و بدون هیچ دغدغه ای به این اعمال شیطانی خود ادامه دهند.
     
* واما مهمتر از همه اینکه، چنین افرادی طعمه های خود را از بین زنان و دختران بد حجاب انتخاب می کنند، خواهران من ، با رعایت حجاب خود به این شیاطین امکان سوء استفاده را ندهید.

در آخر از عزیزان تقاضا دارم که در نشر و اطلاع رسانی اینگونه حوادث در فضای حقیقی و مجازی کوشا باشند، زیرا ممکن است: " چنین حوادثی برای نوامیس خود ما اتفاق بیفتد."   

 التماس دعا


اخاذی، عاقبت دوستی فیس بوکی !!!

یک مرد که با دوستی اینترنتی از انگلیس به اغفال زنی در اصفهان دست زده و با در دست داشتن تصاویر خصوصی وی به اخاذی 50 هزار یورویی دست زده بود با تلاش پلیس هنگام ورود به ایران دستگیر شد  .
سرهنگ ستار خسروی، رئیس‌پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات اصفهان با بیان این مطلب اظهار داشت : در پی شکایت یک زن به پلیس مبنی بر اخاذی 50 هزار یورویی از وی به وسیله اینترنت ، موضوع به صورت ویژه در دستور کار کارآگاهان پلیس قرار گرفت  .
در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد این زن در محیط فیس ‌بوک با مردی به نام « میلاد » که خود را ساکن کشور هلند معرفی کرده ارتباط برقرار می‌کند و پس از مدتی از گذشتن این ارتباط که به بهانه ازدواج انجام شده ،  تصاویر خصوصی خود را در اختیار وی قرار می‌دهد  .
در ادامه میلاد ارتباط اینترنتی خود را با زن جوان قطع و 50 هزار یورو برای عدم انتشار تصاویر خصوصی وی از طریق اینترنت درخواست و تهدید می‌کند اگر ظرف یک هفته خواسته وی انجام نشود تصاویر و فیلم‌های خصوصی او را منتشر خواهد کرد  .
پس از انجام تحقیقات صورت گرفته با همکاری پلیس اینترپل مشخص شد نام اصلی میلاد ، «رمضان» ، 28 ساله و ساکن شهر ولز انگلستان است که برای اثبات اینکه ساکن کشور هلند است شماره حساب بانکی خود در آن کشور را به قربانی خود داده است  .
سرهنگ خسروی اظهار داشت : سرانجام پس ازگذشت 25 روز از انجام تحقیقات پلیس، وی هنگام حضور در کشور برای ملاقات با قربانی خود در یک عملیات سریع و‌غافلگیرانه دستگیر شد . پس از تکمیل پرونده رمضان برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی تحویل و با صدور قرار صادره روانه زندان شد.

هشدارها :

*دوستان من گسترش استفاده از فضاهای مجازی ، جرائم مرتبط بسیاری را نیز به دنبال داشته است . بنابراین شایسته است که با افزایش اطلاعات خود و همچنین اطلاع رسانی به دیگران ، خانواده ها و دوستانمان را از این خطرات حفظ کنیم :
*محیط های مجازی امکان سوء استفاده را برای افراد سودجو فراهم آورده است . بنابراین به مردم بویژه قشر جوان توصیه می شود از برقراری دوستی‌های اینترنتی با افراد ناشناس خودداری کرده و از قرار دادن تصاویر و فیلم‌های خصوصی و اطلاعات شخصی در اختیار افراد بیگانه حین چت کردن در اینترنت جداً خودداری کنند.

*مجرمان و تبهکاران اینترنتی با جلب اعتماد قربانیان خود و طی چندین‌ماه ارتباط دوستانه ، اعتماد آنها را به خود جلب کرده و از مسائل خصوصی آنها آگاه می شوند . سپس با دریافت اطلاعات شخصی آنان اقدام به سوءاستفاده و اخاذی از آنها می‌کنند .

لذا کاربران اینترنت باید هوشیار باشند و بدانند که شناسایی افراد و آگاهی از هویت آنان در محیط اینترنت امکانپذیر نیست و هر کس می تواند خود را فردی با مطابق با روحیات و علایق شما نشان دهد . از این رو اعتماد به چنین افرادی اصلاً صحیح نیست و باید از قرار دادن اطلاعات شخصی در اختیار آنان پرهیز کرد.

*نکته قابل ذکر دیگر این است که از قرار دادن اطلاعات شخصی واقعی خود در محل های عمومی مانند وبلاگ و ... خودداری کنیم تا خود را از خطرات و پیامد های سوء استفاده از این اطلاعات مصون داریم .

و من الله توفیق .


علی کیست؟؟!!

بگذار خوش باشم به این امید و آرزو که هر وقت نهج‌البلاغه را باز می‌کنم، انگار نشسته‌ام در مسجد کوفه و "علی" دارد برایم خطبه می‌خواند؛ همان علی که نامش با "عین" عدالت آغاز می‌شود و همان مسجد که سقفش آسمان است و نور را مستقیم از ستاره‌ها می‌گیرد. همان علی که در کعبه شد پدید و به محراب گشت شهید/ نازم به حسن مطلع و حسن‌ختام او".

همان علی که هوای دل عدالت را داشت.
همان علی که منفعت خود را قربانی مصلحت اسلام می‌کرد. همان علی که کاخ نداشت. می‌خنداند یتیم‌ها را. روی شانه‌هایش سوارشان می‌کرد. شیر برای‌شان می‌برد. نان‌آورشان بود. مهربان بود. در رکوع انگشتر می‌بخشید به سائل و وقت نماز بهترین زمان بود که تیر از پایش بکشند. همان علی که وقت نماز از خود بیخود می‌شد، ولی از درد ولی‌نعمتان، هرگز! از اشک چشم دخترکان یتیم، هرگز! وقت نماز. وقت نماز. وقت نماز...
"دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند". آن‌هم چه مبارک سحری. سحر ماه مبارک. همان علی که وقتی رفت، راحت شد از دست ما. ما که برایش سرباز خوبی نبودیم. ما که ندانستیم قدرش را. ما که نفهمیدیم فاطمه بنت‌اسد چرا باید علی را در خانه خدا و نه هیچ جای دیگر به دنیا آورد. ما که نشناختیم علی را. ما که گمان می‌کنیم سکوت، حق علی است. ما که تنها گذاشتیم ابوتراب را. همان علی که برای مسلمان باقی ماندن ما سکوت کرد، اما سکوت، حق علی نبود. این همه بی‌معرفتی حق علی نبود.
خدا علی را خلیفه می‌خواست، اما ما علی را راضی کردیم به سکوت. چه بد تا کردیم ما با علی. علی امام خوبی بود برای ما. ما مردم خوبی نبودیم برای علی. علی چاه را به ما ترجیح می‌داد، ما بهانه‌ها را به علی. روزی سرمای هوا را و دگر روز گرمای هوا را و همیشه هوای نفس را؛ همان نفس که علی کشته بود آن را در وجود خودش. همان علی که اصحاب پیامبر تنهایش گذاشتند. همان علی که هم خود جای مهر روی جبین داشت و هم دشمنانش.
همان علی که اهل قرآن بودند دشمنانش. اهل حکم خدا. اصحاب رسول خدا. همان علی که باید با عناوین پرطمطراق می‌جنگید. همان علی که سینه‌اش پر از داغ بود. همان علی که برای حفظ اسلام سکوت کرد اما برای حفظ عدالت دست به شمشیر برد. همان علی که در فتنه جمل جنگید با ناکثین. در فتنه‌ای دیگر با قاسطین. در فتنه بعد با مارقین. روزی نامه می‌داد به منصوبش که این چنین با اشراف هم سفره نشو و دگر روز ناله می‌کرد که «عمار کجاست؟» گویی تنگ شده بود دل علی برای عمار. آنقدر این دل نازنین برای عمار تنگ شده بود که ما هم انگار شنیدیم «این عمار» را. انگار ما هم دیدیم بغض علی را. جمل را، نهروان را، بی‌صفتی را.
آنان که با پیامبر بودند و بر علی شوریدند و آنان که با علی بودند و بر پیمان خود استوار نماندند. آنان که با علی بودند در خیبر و بدر اما با علی نماندند در همیشه دهر. یکی‌شان که "ناکث" بود، علی را بی‌عدالت می‌خواست و یکی‌شان که "مارق" بود، عدل را بی‌علی، اما عدالت و علی دو روح بودند در کالبد ذوالفقار. نمی‌شد و نمی‌شود که از هم جدای‌شان کنی. هم علی شهید شدت عدالت خود شد و هم عدالت بعد از علی یتیم شد. در آن مبارک سحر گمانم هست، فرق عدل و علی با هم شکافته شد. علی رستگار شد، اما روزگار بی‌‌عدالتی‌ها شروع شد. سقف مسجد کوفه کوتاه شد. سوسوی ستاره‌ها بی‌ثمر... و عدالت شد صاحب عزای علی. همان علی که علمدار عدل بود. همان علی که هم از انگشت عقیل گذشت و هم از انگشتر عقیق، اما تاب نیاورد ظلم را، ستم را، جور را، جهل را.
همان علی که قرآن ناطق بود. همان علی که حق با او بود و او با حق. همان علی که در خانه خدا دیده به جهان گشود. همان علی که حتی مادرش هم "فاطمه" بود. همان علی که همسرش فاطمه، مادر حسین بود و همسرش فاطمه، مادر عباس. همان علی که فقط او در کعبه باید به دنیا می‌آمد و لا غیر. آری! عدالت این است که علی با همه فرق داشته باشد. علی دردانه خداست. علی یکی یک دانه خداست. این فقط علی است که باید در خانه خدا به دنیا آید. به این مقام که می‌رسد، کعبه باید ادب کند و شکافته شود. باید راه دهد به فاطمه بنت‌اسد تا علی در خانه خدا در خانه خود خدا به دنیا بیاید. جای این شکاف هم الی‌الابد باید معلوم باشد تا همگان بدانند، اگر جان کعبه نباشد و اگر ولایت نباشد، کعبه جز سنگ نیست. علی نشان دارد در خانه خدا. پلاک کعبه علی است. کلید این خانه دست علی است.
پیامبران همه بنای خانه‌ای بودند که قرار است مولد علی باشد. خانه خدا یعنی زادگاه علی. این فقط ولی‌الله است که می‌تواند و باید در این خانه به دنیا بیاید. نام مادرش هم باید فاطمه باشد، نه اسم دیگری. شکاف خانه خدا هم باید برای همیشه معلوم شود. خدا لابد خانه‌اش را بی‌این شکاف مقدس نمی‌خواهد که کعبه در هر عصری و در هر نسلی، بی‌نشان از این نشان نیست. کعبه جز سنگ نیست. پس بیا! بیا ‌ای دخت اسد! بیا‌ ای مادر! بیا‌ ای زن! ‌ای فاطمه! ‌ای که آبستنی علی را! بیا در خانه من! من خدای تو هستم و خدای علی! دوست دارم طفلی که در رحم داری، نخستین جایی که می‌بیند، خانه خودم باشد. خانه‌ام را می‌گذارم در اختیار تو و علی. دوست دارم نخستین جایی که صدای علی را ثبت می‌کند، بیت‌الله الحرام باشد. دوست دارم علی در خانه من به دنیا بیاید.
اراده کرده‌ام دیوار این خانه را بشکافم به یمن قدوم علی که باب اصلی خانه من ابوتراب است. فقط هم علی می‌تواند از این شکاف رد شود و تو که مادرش هستی. حالا باید هاجر "سعی" کند، بلکه به جای آب، ابوتراب را ببیند. "زمزم" نخستین زمزمه علی است در این عالم و دوست دارم نخستین خنده و نخستین گریه علی در خانه خودم باشد. دوست دارم خانه‌ام گهواره طفل تو باشد.
من، خدای احد و واحد، خدای "لم ‌یلد و لم ‌یولد" خدای "هو الله احد" دوست دارم علی را. محمد دوست دارد علی را. عیسی و موسی و ابراهیم و نوح، علی را دوست دارند. عرش و فرش به نظاره نشسته. چه مبارک سحری! این خانه، خانه توست فاطمه! راحت باش در آن. داخل شو. دوست دارم علی را در خانه خودم به دنیا بیاوری تا فخر بفروشم به ملائک، که این، آن آدمی بود که شما به آن سجده کردید. آری! همین طفل؛ همین علی. همین علی که تا لحظاتی دیگر صدای گریه‌اش را خواهید شنید.

منبع:قطعه 26


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
به روایت لینک:
هات فان : [ بازدید ]
*توجه : درج لینک های گوناگون به منزله تایید محتوای آنها نمی باشد!
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت منجی بشریت برای صاحب سایت محفوظ می باشد!
کپی برداری از مطالب ، تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد.