شکوه غیرت ایرانی (شهید نادر مهدوی)
به خاطر دستهای خالی و چروکیده پدر و چشمهای همیشه نگران مادر، ترک تحصیل کرده بود. اسمش نادر بود. نادر مهدوی. متولد 1342 روستای فوکار خورموج از توابع بوشهر. خانواده فقیری داشت.
بعد از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه درآمد. آنجا در ساماندهی افراد، مسئولان را به تحسین واداشت. 23 سالش بود. توی جنگ شده بود فرمانده عملیات سپاه جزیره خارک.
به او گفته بودند باید مأمور تأسیس و سازماندهی ناو دریایی سپاه باشی. سخت قبول کرده بود. بعد از مدت کوتاهی، وقتی آمده بود و گفته بود «ناو آماده است» همه هاج و واج مانده بودند.
همه کشتیها در خلیج فارس، برای خودشان میآمدند و میرفتند. فقط کشتیهای ایرانی امنیت نداشتند. عراق خیلی راحت، کشتی ها و سکوهای نفتی ایران را می زد. کویت، جزیره¬اش را در اختیار عراقی ها گذاشته بودند و عربستان آسمانش را. خون مهدوی و بچه های گروهش به جوش می آمد. راه می رفتند و می گفتند: «پس ما چه کاره ایم؟ ما هم باید کشتی های آنها را بزنیم.» ولی دستورش را نداشتند. بالأخره رسید. امام(ره) گفته بود: «من اگر بودم، می زدم.» همین برای نادر بس بود.
دستشان از شناورهای جنگی خالی بود. فقط او بود و قایق های کوچک تندرویی که توپ هم داشت. مهم نبود ناوها صدها برابر بزرگ تر بودند و همه نوع تجهیزات داشتند، مهم این بود که نشان بدهند خلیج فارس، «خلیج فارس» است، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر! آمریکایی ها و عراقی ها باید غیرت ایرانی را میدیدند.
یک کشتی بسیار بزرگ کویتی با اسم و پرچم آمریکا با بوق و کرنا آمده بودند و از تنگه هرمز رد شده بودند.
امام(ره) گفته بود که این کاروان نباید سالم به مقصد برسد. مهدوی زود دست به کار شد. با همان قایق های کوچک رفتند برای کشتی مین کاشتند. هیچ کدام از رادارهای کشتی به آن بزرگی نتوانسته بودند نه قایق را ببینند، نه مین¬ها را. فقط اخبار نوشتند که ناو بزرگ آمریکا منفجر شد.
بالگردهای اسکورت ناو بزرگ آمریکایی، بر فراز خلیج فارس پرواز میکردند. مهدوی بود و یکی از همان قایق ها. داشت دعای کمیل میخواند که بالگردها سر رسیدند. بالگرد اول را که منفجر کرد، بقیه هجوم آوردند. کسی دیگر نادر مهدوی را ندید.
افسر آمریکایی دنبال کسی میگشت. مترجم می پرسید: «نادر کیه؟» بچه ها فقط نگاهشان می کردند. افسر آمریکایی فریاد می زد. عصبانی بود، با لگد زد به کمر یکی از بچه ها. یکی گفت: «ما نادر نداشتیم.» مترجم داد زد: «دروغ می گی. مرتب اسمش را صدا می زدید و اسمش را می گفتید. فرماندهتونه؟»
در وصیت نامه اش نوشته بود: «ما مرد جنگیم و از کشته شدن نمیهراسیم و مرگ را با جان و دل می خریم. برای ما یکسان است که مرگ به جانب ما بیاید یا ما به جانب مرگ برویم ... مرا با لباس سپاه دفن کنید. خون های بدنم را هم پاک نکنید ... .»
عاقبت خون او با آبهای نیلی خلیج فارس عجین شد، امروز وقتی به دریای نیلی خلیجفارس نگاه میکنی، رنگ خون مهدوی را میبینی.
هشدارهایی به جوان و نوجوانان برای پیشگیری از تعرض جنسی به آنها
توضیح مدیر وبلاگ : در عصر ما عدم پایبندی به اصول مذهبی و دینی و همچنین اصول اخلاقی از یک طرف و گسترش هرزه نگاری و تصاویر محرک جنسی به وسیله اینترنت و شبکه های ماهواره ای از سوی دیگر و تلاشهای دست های پنهان قدرت های استعمارگر جهت به ابتذال کشاندن جوانان موجب بی بند و باری در مسائل اخلاقی در جوامع محتلف گشته است .
متاسفانه این موضوع در کشور ما نیز به نوعی خود را نشان داده و موجب شده است تا به صورت های نرم و خشن شاهد این موضوع باشیم .
مقاله ای که می خوانید به بخش خشن این ناهنجاری که در سال های اخیر به یکی از اصلی ترین معضلات اجتماعی ما بدل شده است پرداخته و حاوی نکات مفید و لازم الاجرایی برای جوانان و نوجوانان عزیز ، علی الخصوص دختران پاکدامن کشورمان می باشد که امیدوارم ضمن مطالعه این موارد آنها را به کار ببندند .
ناهنجاری های روانی وجنسی به شکل های مختلف در طبقات مختلف و در شهرهای مختلف افزایش یافته و مسائل جنسی در راس تابوهای مهم قرار دارد زیرا افشای آن راحت نیست، و عمدا" زنان قربانیان این ماجرا هستند. این پنهانکاری و ترس از آبرو، متجاوزین را جری تر کرده و تقریبا به صورت اپیدمی جنسی درنقاط مختلف در آمده است .
تجاوز خشونت است و خشونت مسئله اجتماعی است ،
چه کسانی بیشتر مورد تجاوز و آزار جنسی قرار گرفته اند ؟
اکثر مواقع زنان و دخترانی که با پوششهای نا مناسب در سطح جامعه هستند اولین انگیزه مورد تجاوز قرار گرفتن از سوی تجاوز گر را که همان تحریک شدن جنسی است در ذهن تجاوز گر بوجود می آورند البته این بدان معنی نیست که افرادی که پوشش مناسبی دارند هیچ وقت مورد تجاوز قرار نخواهند گرفت اما از آنجایی که تحریک جنسی اولین سبب تجاوزات جنسی میباشد این تحریک از سوی زنان و دخترانی که پوشش نا مناسبی دارند زودتر منتقل می شود . من منکر مدگرائیی جوانان نمی شوم اصلا مدگرائی یک میل طبیعی در جوانان میباشد و جوانان دوست دارند لباسهای به مد بر تن کنند اما مد لباس باید بر گرفته از الگوهایی باشد که با فرهنگ ما همخوانی داشته باشد بعنوان مثال اگر در فلان منطقه از جهان مد شد که دختران شلوارک به پا کنند و بیرون بیایند آیا جوانان ایرانی هم باید با شلوارک بیرون بیایند ؟ سوالی که اینجا مطرح میشود اینست که علت تجاوز چیست آیا محدودیت در روابط جنسی باعث بروز تجاوزات جنسی می شود ؟ پاسخ منفیست چرا که اگر این عامل به تنهایی باعث پیدایش پدیده تجاوزات بود در کشورهای غربی که روابط جنسی محدودیتی ندارد نباید هرگز تجاوزی صورت می گرفت این در حالیست که فقط در سال 2004 میلادی در ایالت نیوجرسی امریکا بیش از ?300 مورد تجاوز جنسی صورت گرفته است . تجاوز می تواند ریشه روانی داشته باشد در اکثر تجاوزات به گروهای همجنس فرد تجاوز گر خود در دوران کودکی یا نوجوانی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته یا با صحنه ای هولناک در این مورد مواجه گشته .
توصیه هایی جدی برای جلوگیری از اینکه مورد تجاوز یا آزار و اذیت جنسی قرار بگیریم :
نقش دختران و زنان :
از آنجایی که درصد بیشتری از افرادی که مورد تجاوز قرار گرفته اند از پوشش مناسبی برخوردار نبوده اند رعایت پوشش مناسب حداقل در مکانهای خلوت توصیه می شود.
روابط دوستی بین دختر و پسر خیلی از روابط دوستی بین دو جنس مخالف با تجاوزجنسی یا با روابط جنسی روبرو بوده از جهت توصیه جدی من به خانمها عدم اعتماد در این مورد خاص به طرف مقابل میباشد فراموش نکنید اگر دختر و پسری در مکانی تنها کنار یکدیگر باشند خواه یا نا خواه وسوسه های جنسی در ذهن آن بوجود می آید . برای جلوگیری از این وسوسه هرگز پیشنهاد رفتن به خانه یا مکانهای خلوت را از طرف مقابل خود قبول نکنید .
حقیقت تلخ در این باب :
پسر جوانی به نام خسرو پس ازاغفال زنان ودختران وبرقراری ارتباط جنسی از صحنه آزار جنسی فیلم بر داری می کرد .( روزنامه شرق 27 دی 83) کرمان.
خسرو با ابراز عشق به زنان ودختران و برقرار کردن رابطه تلفنی وتقاضای ازدواج دختران را اغفال و به خانه اش می کشاند وبه آزار جنسی آنها می پرداخت .
در بازرسی خانه خسرو یک دستگاه دوربین مدار بسته که به صورت کاملا حرفه ای نصب شده بود که از صحنه های تجاوز فیلم برداری می کرد .با تهدید به تکثیر و توزیع فیلم ها در شهر دختران فریب خورده را از شکایت منصرف می کرد .
هرگز سوار خودروهای مسافر کش سخصی بدون آرم نشوید :
به سن و سال راننده نگاه نکنید به اینکه زن کنار وی نشسته نگاه نکنید امکان دارد تمامی این عوامل برای جلب اعتماد شما باشد اگر به هر دلیل مجبور بودید سوار خودروهای مسافر کش شخصی شوید قبل از سوار شدن پلاک خودرو را یادداشت کنید یا به خاطر بسپارید اگر راننده از مسیر اصلی منحرف شد و یا به هر دلیل به رفتارهیا راننده یا عواملی که در خودرو هستند مشکوک شدید فورا از راننده بخواهید که خودرو را متوقف کند و پیاده شوید .
قیقت تلخ در این باب :
این دختر در شرق تهران وقتی سوار پیکان مسافر کشی شد با تهدید راننده به جنگل های لویزان برده شد ومورد تجاوز قرار گرفت . در پی انتشار اخبار تجاوز در لویزان تعداد شاکیان که در جنگل لویزان مورد تجاوز قرار گرفته اند بیشتر می شود و تاکنون به 8 نفر رسیده است .متجاوز به نام حبیب در یک تعمیر گاه ماشین کار می کند و ماشین هایی را که برای تعمیر می آوردند از تعمیرگاه خارج می کرد و در نقش آژانس و مسافرکش زنان و دختران را سوار و با تهدید ، آنها را به جنگل لویزان برده به آزار جنسی آنها می پرداخت .
وی در مرداد ماه زمانی که قصد تجاوز به دختری را داشت توسط مامورین گشت دستگیر شد. نخستین شکایت از سوی یک دختر دانش آموز مطرح می شود . این دختر توانسته بود از دست حبیب فرار کند وچند شماره اول و رنگ خودرو را در اختیار پلیس قرار بدهد .
ازرفت و آمد در مکانهای خلوت و در ساعات شب در حد توان خودداری کنید .
نقش والدین :
اطلاع رسانی و آگاهی به فرزندان از وظایف اصلی خانواده ها میباشد اولین قدم برای آگاهی دادن به فرزندان برقراری رابطه ای دوستانه با فرزند میباشد نباید به گونه ای در زمینه روابط جنسی یا آگاهی در مورد تجاوزات جنسی با فرزندان خود صحبت کنید که در ذهن آنها اینگونه شکل بگیرد که صحبت کردن راجع به این موضوعات بی حیائی است با فرزندان خود دوست باشید .
پارتی ها و مهمانیهای در اصطلاح تاریک :
اغفال شدن توسط نزدیک ترین به اصطلاح دوست شما درصدی از تجاوزات در پشت پرده مهمانیهای و پارتیها شکل گرفته اکثر این افراد به درخواست و به اعتماد دوست نزدیک خود در اینگونه مهمانی ها شرکت کرده اند و متاسفانه مورد تجاوز قرار گرفته اند این بدین معنی نیست که همه مهمانی ها دارای محیطی نا مطلوب است اما بهتر است قبل از رفتن به مهمانی از مکان آن و افرادی که در آن مهمانی شرکت کرده اند مطلع باشید و مکان و ساعت آغاز و پایان مهماین را به اطلاع خانواده برسانید .
حقیقت تلخ در این باب :
حبس عروس 17 ساله ای در خانه ویلایی به مدت 75 روز ( رزونامه ایران 25 دی 83 ) تهران
این دختر جوان می گوید : 6 روز بعد از ازدواجم با شوهرم اختلاف اندکی داشتم با دوستم قرار گذاشتم که بیرون بروم. در حال قدم زدن پژویی کنارمان توقف کرد و متوجه شدم دوستم با راننده پژو آشناست، پس از سوار شدن دوستم به زور طلا هایم را از دستم در آورد و به راننده داد. بعد آنها مرا از تهران خارج کرده و به ویلایی در چالوس بردند. دختر و پسرهای زیادی به آن خانه رفت و آمد می کردند و اتاق ها را به مسافران جوان اجاره می دادند. غیر از من چند دختر جوان دیگر هم بودند .
آنها از همه فیلم و عکس تهیه می کردند.
عکس از مراسم عروسی مهمانی ها خوابگاهها و جمعهای خودمانی :
از قرار گرفتن در مقابل دوربین یا موبایل های دارای دوربین عکس برداری یا فیلمبرداری جمع های دوستانه اجتناب کنید این قسمت لازم به توضیح نیست چرا که همین الان اگر چرخی در سایتهای غیر اخلاقی اینترنتی بزنید با موارد بیشماری روبرو می شوید .
حقیقت تلخ در این باب :
دختری در مراسم تولد همکلاسی خود شرکت کرده بود به لحاظ اینکه مهمانی دخترانه بود لباس وی از پوشش مناسبی برخوردار نبود عکس سر و گردن وی توسط دوست پسر او که از وی جدا شده بود بر روی اندام برهنه دختری مونتاژ شده و پخش گردیده بود برادر دختر با مشاهده این عکس به محل مدرسه پیش دانشگاهی خواهرش مراجعه کرده وی را تا خانه همراهی میکند و در حمام خانه با زدن 11 ضربه چاقو خواهرش را از پای در میآورد .
هشدار به پسران :
در استخرها و در رختکنها مراقب رفتارهای دیگران باشید اگر بعد از استخر فردی پیشنهاد رساندن شما تا منزل را با خودرو شخصی داد و آنرا نمی شناختید حتی اگر بارهی در استخر آن فرد را دیده باشید هرگز پیشنهاد وی را قبول نکنید.
حقیقت تلخ در این باب :
تجاوز به پسر 18 ساله ، ( 30آذر ?? روزنامه ایران ) ،(تهران)
دوپسر 18 ساله با تهدید چاقو مورد تجاوز قرار گرفتند .دوپسر هنوز هم در باره آنچه که بر سرشان آمده است با ترس وشرم حرف می ند . درمنطقه فلاح پسری که به عنوان شرور معروف است دو پسر را در زمان های مختلف به بهانه ای به پشت خط راه آهن برده و بعد ضرب وشتم با لگد مجروع کرده و با یکی از کسانی که همراهش بود به او تجاوز کردند. یکی از این پسرها با درد بسیار به خانه بر می گردد وبه خاطرآبرو هیچ حرفی به خانواده نمی زند .
شب هنگام از شدت درد ضرباتی که به شکم وی خورده بود راهی بیمارستان می شود ودر آنجا به ناچار حقایق را می گوید .
اگر مورد تجاوز قرار گرفتید چه اقداماتی لازم است انجام دهید ؟
قبل از هر اقدامی به خاطر داشته باشید شما به علت امری نا خواسته مورد آزار جنسی و تجاوز قرار گرفته اید چرا که اگر این مسئله خواسته بود اسم آن تجاوز نبود شما تلاش خود را برای جلوگیری از بروز این حادثه کرده اید در هر سنی و هر شرایطی به نزدیکترین مرکز کلانتری ، پاسگاه ، ایستگاه های نیروی انتظامی یا خودروهای نیروی انتظامی مراجعه کنید و مسئله را با جزئیات کامل با مامورین مربوطه در میان بگذارید.( مددکاران اجتماعی در نیروی انتظامی آموزشهای لازم در احیای روحیه افرادی که مورد تجاوز قرار گرفته اند دیده اند )
دومین گام : مسئله را با خانواده در میان بگذراید .
سومین گام هرگز از تهدید های تجاوز گر از این قبیل که اگر مسئله را بازگو کنید شما را به قتل می رسانند یا فیلمی که از شما دارند را پخش خواهند کرد و ... نهراسید و سریعا به مراجع انتظامی مراجعه کنید
معمولا فردی که مورد تجاوز قرار میگیرد نباید از سوی خانواده سوال پیچ شود وی برای مدتی نیاز به بازسازی روحی و روانی دارد شرایط او را درک کنید ترجیحا از یک مشاور کمک بجوئید.
برخی افراد از ترس آبرو و یا تهدید های تجاوز گر از مطرح کردن موضوع و یا طرح شکایت خودداری می کنند این عامل باعث می شود تا دختران دیگر نیز یا حتی خود فردی که مورد تجاوز قرار گرفته مجددا بنا به درخواست تجاوز گر تن به عمل نا خواسته جنسی دهد پس موضوع را هرچه سریعتر با نیروی انتظامی در میان بگذراید.
مقاله از مینا رفیعی مددکار اجتماعی
تصمیم دیرهنگام ...
بر اساس تواریخ معتبری نظیر(تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری، الفتوح و ارشاد به نقل از دانشنامه ی امام حسین(ع))مختار ثقفی در هنگام قیام مسلم بن عقیل(ع) در زمین کشاورزی اش بسر می برد و بعد از شنیدن خبر قیام، خود را با سرعت به کوفه رساند. وقتی نتوانست در مقابل نگهبانان شهر مقاومت کند،عقب کشید و به نمایندگان قبایل گفت: ورود شما به کوفه به مصلحت نیست، برگردید...خود،تنها به منزل رفت، لباس جنگ از تن بیرون کرد و با لباس عادی به دارالاماره رفته و در چادر سرخ رنگ عمروبن حریث که پرچم امان ابن زیاد بر بالای آن بود، سکونت کرده و روز بعد به دیدار ابن زیاد رفت.
ابن زیاد که کسانی را برای دستگیری مختار فرستاده بود، با دیدن وی برآشفت و با چوبدستی اش به چشم مختار کوبید و پس از آنکه مطلع شد که مختار، مسلم را یاری نکرده و به چادر امن حکومتی پناه برده، موافقت کرد که مختار را فقط به زندان بیندازند.
پس از این ماجرا، و درواقعه ی کربلا ، مختار،در زندان بود و بعد از آزادی ، برای انتقام از حاکم کوفه و دیگر همدستانش قیام کرده و قاتلان را به هلاکت رسانده و بعد از چندی، خودش نیز در میدان نبرد، کشته شد.
• مختار گرچه با قیام خود پس از واقعه کربلا، توانست عده ای از قاتلان و عاملان فاجعه ی کربلا را به هلاکت برساند، اما در لحظه ای که باید برای یاری مسلم بن عقیل (ع) می ایستاد ،تسلیم شد و این، همان تفاوت (لحظه و تصمیم گیری بموقع و صحیح) است. بر اساس کلیه ی روایات معتبر، هر کس که در حادثه ی کربلا با امام حسین(ع) نبود، رستگار نشد و حتی قیام توابین و امثال مختار، با آنکه تاثیراتی زودگذر را در آن مقطع تاریخی برجای گذاشت، اما هرگز با عظمت خون یاران امام حسین(ع) و تاثیر شگرف تاریخی واقعه ی کربلا، قابل قیاس نبود.داستان مختار، در واقع، داستان تصمیم دیرهنگام و اقدامی است که اگر در وقت لازم انجام نشود، اثری نخواهد داشت و وقتی شرایط به گونه ای رقم بخورد که خون فرزند رسول الله(ص) بر زمین کربلا ریخته شود، دیگر،هیچ اقدامی جبران کننده ی آن نخواهد بود. پس بکوشیم تا با شناخت حق از باطل و تصمیم گیری بموقع و یاری امام و مقتدا در وقت لازم، دچار حسرت و خسران نشویم.
همیشه به نام تو که می رسم، می مانم، گیج می شوم و شانه هایم انگار زیر پا له می شوند.
به نظرم می آید، درد اکنون زاده شده است، در من. به سکوت پناه می برم و در نام تو رازی را جست وجو می کنم که دیر سالی است که زمان را ساکن کرده است؛ «کل ارضٍ کربلا و کل یومٍ عاشورا»
به کربلا می روم و تا کوفه با باد هم قدم می شوم. باد در من می پیچد، می گرید و بغض آلود، سر بر شانه هایم می گذارد و از تو حرف می زند از غربتی که جانکاه است و عظیم؛ «لا یومَ کیومک یا ابا عَبداللّه » و دیر گاهی است که زمان را با خود برده است و هر روز با خود به دنیا می آورد؛ هر روز و هر ساعت، و هر مکان که دیده ای ببیند و دلی به ادراک برسد. به کربلا بر می گردم ـ کوفه را گم شده دیدم، غرق در نیستی که خود چاله هایش را در عمق تاریخ کنده است؛ سیاه و نفرین شده. (و من چه شادم که از کوفیان نیستم و می توانم این گونه، این سوی خط زمان بایستم و داوری کنم... نفرین کنم و آرزو کنم «کاش در کربلا بودم یا در کوفه و با فریاد هل من ناصر تو یاری ات دهم)
فریاد می زنم، فریادم از تونل زمان می گذرد و در گوش تاریخ می نشیند ـ که زمان حال ساکن است ـ «با دست خود شما کوفیان. چگونه به هلاک جانتان بر آمدید. با دست خود چگونه روحتان را در آتش نفرین ابدی سوزانیده اید. مگر نه شما بودید که عهد بستید و نامه نوشتید و دعوت کردید. دعوت کردید و وعده یاری دادید و بعد شمشیر انکار به کمربستید...»
فریادی بر می خیزد، کمانه می کند و در من فرود می آید (گویی فریاد خود من است که جوابم را می دهد) به عمل کار برآید... به سخن دانی نیست... و من انگار که صدا را اصلاً نشنیده ام به انکار بر می خیزم که اگر من بودم چنین می کردم و چنان می شد. خورشید را آدمی ببیند و در تاریکی گم شود. قرآن سخن گو در میانه باشد و به تردید دچار شود.
... در کوفه هستم. بی قرارم و سرگردان و تردیدی که جانم را به آشوب کشانده است... من باید چه کنم، رفتن یا ماندن؟ رفتن به حقیقتی که گران است؛ جان می خواهد از آدمی و اسارت زن و فرزند و بی خانمانی می آورد و اکثریت ریش سپیدی که تو را مصلحت طلبی می خوانند و خورشید را به انکار بر خاسته اند... «خورشید هم اگر منفعت نداشته باشد خورشید نیست. اصلاً خورشید تا زمانی منزلت دارد که با آدمی باشد نه بر آدمی».
کرخت می شوم. بهت زده و دودل معلق در ازدحام پیام ها و وسوسه ها و... نوری که در همین نزدیکی است مرا به خود می خواند... وای خدایا چه گزینش سختی. چه امتحان گرانی ـ و من در کوفه ام؛ چرا که زمان حال ساکن است و از امروز تا دیروز تنها یک فراموشی فاصله است یک گریز؛ فقط همین!
به فراموشی پناه می آورم و دست التمام می برم به سوی چرخ زمان که «حال، این گوشه، این تکّه از تاریخ... نه! از آن من نیست. من ساکن آن سوهایم و در لحظه ای دیگر باید داوری شوم... .
به خود می آیم... عرق، تن ام را شسته است. هنوز از انعکاس فریادم در منحنی زمان می ترسم
و از این که آرزو کنم «کاش با تو بودم... با تو در کربلا، با تو در کوفه. با تو در حجاز و اسب اراده را به سمت سرخ شهادت می کردم» با خود می گویم «کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ / کارما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم»
و به خودم می خندم و به ادعاهای پوشالی ام که وای اگر روز امتحان فرا برسد... چه می ماند از من؟ چه می ماند از آرزوهایی که هیچ وقت به برآورده شدن شان در کربلایی دیگر فکر نکردم و دل خوش و مطمئن از این که زمان گذشت و تنها حسّی از واقعه ماند» خودم را فریب می دهم و طوطی وار با خود زمزمه می کنم.
«ای کاش با تو بودم در کربلا، در کوفه و ای کاش با تو بودم».
به خودم نهیب می زنم ـ خودی که پیش روی داوری ساده وجدان مچاله شده است ـ
که تا کی، تا کی باید این گونه بود... این گونه ناخالص و کوچک. خود فریبی تاکی؟!
باید برخاست. تیشه ای برداشت و این ویرانه کژ پایه را ویران کرد و بنایی دیگر گونه ساخت دلی که شایسته نام او باشد. روحی که تنها به حسّی زودگذر بسنده نکند و جانی که هر لحظه آماده کربلایی شدن باشد.
و با این انسان است که حسین زنده می ماند. حسین حقیقی. حسین کربلا.
نه با آرزوهای مطمئن از برآورده نشدن!