سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه نخست | لیست مطالب | آرشیو مطالب | پروفایل مدیر | ارتباط با ما

?? ???

?? ???

مردی در دام یک زن!

داستان محمد ابن سیرین و زن هوس ران

مردی در دام یک زن

جوانک شاگرد بزاز، بی خبر بود که چه دامی در راهش گسترده شده. او نمی‏دانست این زن زیبا و متشخص که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می‏کند، عاشق دلباخته او است، و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا بر پاست.

یک روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی‏ جدا کردند، آنگاه به عذر اینکه قادر به حمل اینها نیستم، به علاوه پول‏ همراه ندارم، گفت: " پارچه‏ها را بدهید این جوان بیاورد، و در خانه‏ به من تحویل دهد و پول بگیرد ".

مقدمات کار قبلا از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند کنیز اهل سر، کسی در خانه نبود. محمد بن سیرین - که عنفوان جوانی را طی می‏کرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچه‏ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد.

ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت. او منتظر بود که خانم هر چه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق‏ گذاشت.

ابن سیرین در یک لحظه کوتاه فهمید که دامی برایش گسترده شده ‏خواهش کرد، فایده نبخشید. گفت چاره‏ای نیست باید کام مرا بر آوری. و همین که دید ابن سیرین در عقیده خود پا فشاری می‏کند، او را تهدید کرد، گفت: " اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، الان فریاد می‏کشم و می‏گویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است که‏ چه بر سر تو خواهد آمد ".

موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می‏داد که پاکدامنی خود را حفظ کن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می‏شد. چاره‏ای جز اظهار تسلیم ندید. اما فکری مثل برق از خاطرش گذشت. فکر کرد یک راه‏ باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من‏ دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک‏ لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضاء حاجت، از اطاق بیرون‏ رفت، بعد از کمی با سر و صورت و لباس آلوده از دستشویی برگشت. و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد.محمد خود را به نزدیکی آب روانی رساند و خود را شست، تنش برای همیشه بوی عطری بر خود گرفت از هرجا که عبور می کرد همه متوجه می شدند که محمد ابن سیرین از اینجا گذشته است. آری محمد با این نقشه پای بر نفس خویش نهاد و پوزه شیطان را بخاک مالید و از مهلکه نجات یافت.

محمد همان ابن سیرین معروف است که به تعبیر خواب معروف است. بزرگان و عارفان گویند هرکه بر شهوت خویش غلبه کند خداوند چون حضرت یوسف بر او علم خوابگزاری عطا نماید. و او نیز یکی از همان مردان بزرگ و وارسته است.

راستی ما اگر جای او بودیم چه می کردیم؟!!


طرح کلی آینده جهان از دیدگاه اسلام

پایان جهان به نیکی رقم خواهدخورد و بندگان صالح خداوند به خلافت بر زمین خواهند رسید و ایمان و امنیت در سراسر زمین منتشر خواهدشد. دست‌یابی به یک جامعه توحیدی و عادلانه که براساس آیات قرآنی آرمان نهایی پیامبران و مضمون دعوت آنان را شکل می‌دهد، محصول دو اراده الهی و اراده انسانی است.

 



اشاره:
تاریک‌بینی پایان زندگی انسان‌ها در این دنیا ممکن است به دو علت اساسی بازگردد؛ نخست اینکه ما زندگی انسان و جهان را بی‌هدف فرض کنیم و به انکار نظم و اراده‌ الهی و حکیمانه‌ای که در جریان خلقت و تدبیر هستی وجود دارد، بپردازیم. دیگر آنکه از انسان و ظرفیت‌های متعالی وجود او غافل شویم و ذات او را بد دانسته و از هرگونه اصلاح‌طلبی و اصلاح‌جویی توسط او ناامید شویم. در این دو حالت نمی‌توان تصور روشن و امیدبخشی نسبت به آینده جهان داشت و درباره پایان زندگی انسان در این دنیا امیدوار بود.

برخلاف دیدگاه‌ها و مکاتبی که پایان جهان را تاریک می‌دانند، آموزه‌های اسلامی درباره سرنوشت زندگی انسان در این دنیا امیدبخش و شورآفرین است. در نگاه اسلام، ازیک‌سو جهان هستی و انسان که جزئی از این مجموعه بزرگ محسوب می‌شود، براساس یک طرح کلی و حکیمانه خلق شده‌ و این حکمت سبب می‌شود که پایان معقول و روشنی در انتظار زندگی جهان باشد و ازسوی دیگر ذات انسان اساساً نیکو شمرده می‌شود و از آن جهت که خداوند به خلقت و فطرت آدمی پرداخته، زندگی و تلاش او مورد احترام خواهدبود و می‌بایست به آن امید داشت. اگرچه ممکن است سوءاختیار انسان باعث دوری از آن فطرت اصلی گردد و کاستی‌ها و زشتی‌هایی در عرصه حیات مرتکب شود اما سرشت انسانی همیشه استوار خواهدماند و تبدیل نخواهدشد و ازاین‌رو می‌توان انتظار داشت که کج‌روی‌های انسانی زمانی رخت بربندد و اصل و ریشه زیبای انسانی جلوه‌گر شود.

قرآن، به عنوان قلب آموزه‌های اسلامی، بشارت می‌دهد که روزگار پایانی زندگی انسان در این دنیا روشن است و پشتوانه این اعتقاد وعده حق خداوند می‌باشد. در آیه 55 سوره نور به این وعده بزرگ خداوند اشاره شده است. آنچنان‌که می‌فرماید؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده داده است که ایشان را همانند پیشینیان خود در زمین خلافت بخشد.

براین اساس پایان جهان به نیکی رقم خواهدخورد و بندگان صالح خداوند به خلافت بر زمین خواهند رسید و ایمان و امنیت در سراسر زمین منتشر خواهدشد. در این ایه از قرآن، خداوند به آینده نوید می‌دهد و آینده دنیا را روشن توصیف می‌کند و به اهل ایمان و مردمی که عمل‌شان صالح و شایسته است وعده می‌دهد که عاقبت دنیا به دست آنها بوده و ایشان هستند که در نهایت بر دنیا حکومت می‌کنند. در این زمان است که دین الهی و معنویت در همه مکان‌ها حاکم می‌شود و مادی‌گرایی‌ها، ماده‌پرستی‌‌ها و خودخواهی‌ها از بین خواهد رفت. از‌این‌رو باید اعتقاد داشت که عاقبت این دنیا با توحید (یَعْبُدُونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئا) و امنیت (لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً) گره خورده است.

* دو هدف اساسی پیامبران <توحید> و <عدالت>
در طرح کلی اندیشه اسلامی همه پیامبران الهی که از طرف خدای متعال در میان بشر معبوث شده‌اند، دو هدف اساسی داشته‌اند؛ نخستین هدف، برقراری ارتباط صحیح میان انسان و خداوند و منع بشر از پرستش هر موجودی غیر از خالق خود بوده که در شعار کلیدی <لااله‌الاالله> خلاصه می‌شود.
هدف دومی که برای بعثت پیامبران از طرف خداوند متعال درنظرگرفته شده، مربوط به برقراری روابط صحیح میان افراد بشر است تا انسان‌ها با یکدیگر بر اساس عدالت، صلح، تعاون، احسان، عاطفه و خدمت به یکدیگر برخورد کنند.
این دو نکته که در قرآن کریم به صراحت درباره اهداف اساسی انبیاء ذکر شده، از برخی آیات فهمیده می‌شود. درباره هدف اول، خداوند در قرآن به خاتم الانبیاء می‌فرماید، <ای پیامبر! همانا ما تو را شاهد و بشارت‌دهنده و انذاردهنده فرستادیم و دعوت‌کننده به سوی خداوند به اذن او در حالیکه چراغ روشنی برای هدایت مردم هستی> و درباره هدف دوم چنین می‌فرماید که <همانا ما فرستادگانی با نشانه‌های روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به قسط و عدالت قیام کنند>.

در حقیقت روشن‌بینی اسلام نسبت به سرنوشت نهایی انسان در این دنیا، مسئله‌ای بی‌پشتوانه و سطحی نیست؛ چرا که در طرح کلی آموزه‌های اسلامی، همه پیامبران برای تحقق دو هدف مهم <توحید> و <عدالت> مبعوث شده‌اند و محقق‌شدن این اهداف زمینه بروز همان وضعیت موعودی است که خداوند در سوره نور برای زندگی انسان در این دنیا وعده داده است. با این نگاه، آیات قرآن و آموزه‌های اسلام از یک سو هدف روشن و معقولی برای زندگی انسان در این دنیا معرفی می‌کنند و از سوی دیگر از راه‌حل‌های مناسب و عملی متناسب با این هدف سخن می‌گویند. اینچنین به نظر می‌رسد که برقراری توحید و عدالت در جامعه انسانی که از اهداف اساسی پیامبران محسوب شده و در آیات مربوط به سوره‌های احزاب و حدید آمده است، در نهایت به وضعیتی منجر خواهدشد که در آیه مربوط به سوره نور درباره پایان زندگی انسان در این دنیا وعده داده شده است.

روایاتی که درباره این آیه سوره نور وجود دارد، اهمیت امامت و مهدویت در جریان تحقق آینده روشن تاریخ را بازگو می‌کند. هم‌چنین به اتفاق علمای شیعه و اهل‌سنت، کسی در این جمله تردید ندارد که پیغمبر اکرم فرمودند: <اگر حتی از دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خدا آن روز را طولانی می‏کند تا مهدی از اولاد من ظهور کند و جهان را آکنده از عدل و داد سازد>. وعده ظهور یک نجات‌بخش موعود که از نسل پیامبر خداست و راه ایشان را ادامه خواهدداد، مطلب مهمی است که به سرنوشت زندگی انسان در این دنیا مربوط می‌گردد. این وعده نیز در راستای همان وعده بزرگ خداوند در قرآن قرار دارد که آینده روشن انسان و جهان را به تصویر می‌کشید.
در حقیقت این مسئله گویای واقعیتی است که دنیا به سوی آن می‌رود و از آنجا که این موضوع یک سنت الهی به‌شمار می‌رود، اگرچه بشر قرن‌ها برخلاف این اراده خداوند حرکت کند و به زندگی تاریک و ظلمانی خود ادامه دهد، در نهایت این خداوند است که عدالت و امنیت و سفیدبختی را بر دنیا حاکم خواهد کرد.

مسئله مهم این است که برقراری <توحید> و <عدالت> به عنوان اهداف بعثت پیامبران در طول تاریخ، در میان آرمان‌های موعود و منجی اسلام نیز گنجانده شده و این نشان می‌دهد که قیام این موعود در مسیر نهضت پیامبران الهی و پایان‌بخش این سلسله خواهدبود و با آیات قرآنی قابل توضیح و شناسایی است. در واقع مهدی موعود که در میان روایات اسلامی با جمله معروف <یملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً> شناخته می‌شود، تمام ظلم‌هایی که به واسطه شرک و فساد رابطه انسان با خداوند و نیز جور و فساد رابطه انسان با دیگر انسان‌ها ایجاد می‌شود را از بین خواهدبرد. این حقیقت نشان می‌دهد همچنان‌که خانه کعبه، قبله‌گاه اهل حق است و مسلمانان از چهار سوی جهان، هنگام نماز به کعبه رو می‌کنند، هدف تمام پیامبران و اولیای الهی یکی بوده و راه مهدی موعود، همان راه پیامبر و راه قرآن است.

پیامبران و اولیای خدا، راهنمایان راه حق بوده و هستند و اگرچه از نظر تعداد بسیارند اما از نظر هدف یکی بوده و همه آنها راه حق را نشان داده‌اند و به سوی حق دعوت کرده‌اند. از این‌رو جداکردن پیامبران از یکدیگر و ایمان به یکی و انکار دیگری، انحراف از حق محسوب می‌شود. آنچنان‌که خداوند در قرآن می‌فرماید، کسانی که به خدا و پیامبران کافر می شوند و می خواهند میان خدا و پیامبرانش جدایی بیندازند و می‌گویند به یکی ایمان داریم و به دیگری کافر هستیم و می‌خواهند راه میانه‌ای پیش گیرند، آنها به یقین کافرند و ما برای کافران عذابی خوارکننده آماده کرده‌ایم و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند و میان پیغمبران جدایی نینداختند، اینان به همین زودی به پاداش خود می‌رسند و خدا بسیار آمرزنده و بسیار مهربان است. مهدی موعود ادامه‌دهنده راه پیامبران و اولیای خداوند بوده و شخصیتی است که آرمان نهایی پیامبران را محقق خواهدساخت.
دست‌یابی به یک جامعه توحیدی و عادلانه که براساس آیات قرآنی آرمان نهایی پیامبران و مضمون دعوت آنان را شکل می‌دهد، محصول دو اراده الهی و اراده انسانی است.

شرط نخست برای رسیدن به آرمان زندگی اجتماعی بشر، عنایت و هدایت پروردگار است که این اراده الهی برای تحقق این آرمان در قالب ارسال پیامبران و برگزیدن امامان توسط خداوند به انجام رسیده است. وجود این شرط باعث می‌شود که بخش نخست این آرمان که مربوط به عنصر توحید می‌باشد، تأمین می‌شود و آیات 45 و 46 سوره احزاب نیز به همین حقیقت اشاره دارد که پیامبران نسبت به انسان‌ها، شاهد، بشارت‌دهنده و انذاردهنده هستند و همچون چراغ روشنی آنان را به سوی خداوند هدایت می‌کنند. همچنین وجود موعودی که مأموریت به پایان‌رساندن دعوت تاریخی پیامبران را برعهده گیرد و عاقبت نیک اجتماع بشری در پایان تاریخ را رقم بزند، در ادامه همین شرط و این اراده الهی معنا پیدا می‌کند.

شرط دیگری که برای تحقق این آرمان ضروری به‌نظر می‌رسد، استقبال و پذیرش جامعه انسانی است. این شرط به وظیفه‌ای مربوط می‌شود که انسان‌ها برای تحقق آرمان زندگی بشر برعهده دارند و می‌بایست آن را به انجام رسانند. نکته قابل توجه این است که در آیه 25 سوره حدید، قیام برای برقراری عدالت و ایجاد قسط برعهده مردم گذاشته شده (لیقوم ‌الناس بالقسط) و بنابراین می‌توان فهمید که برای رسیدن به جامعه‌ توحیدی و عادلانه، اراده انسان‌ها و تلاش‌ آنها برای بهره‌گیری از کتاب و میزان و اجرای عدالت ضروری است. در واقع انسان‌ها می‌بایست به رشد و تکاملی دست یابند که پذیرای عدالت شده و در این راه آماده فداکاری باشند.


 


امیرالمؤمنین(ع) و فتنه‌گران

در دوران کوتاه حکومت حضرت امیر المومنین(ع) با فتنه‌های متعددی مواجه می ‌شویم که حضرت هرکدام را به نحوی مدیریت می‌کنند. و در جریان فتنه ها، با هر کدام به نوعی متفاوت رفتار می‌کنند.

 


طلحه و زبیر و 2 برخورد متفاوت
طلحه کسی بود که لجاجت و سرسختی ویژه‌ای داشت و تمایلی به بازگشت نداشت، حتی در شورای 6 نفره تعیین خلیفه سوم به امیرالمومنین رای نداده بود اما زبیر کسی است که از ابتدای سقیفه از امیرالمومنین(ع) دفاع کرده حتی به نفع ایشان شمشیر کشیده بود و در خانه حضرت فاطمه (س) متحصن شد. در شورای 6 نفره که در آن خلیفه سوم انتخاب شد، او تنها کسی بود که به امیرالمومنین(ع) رای داد.

 اهل بیت فرموده‌اند که زبیر را پسرش از راه به در برد؛ خاصه خرجی‌هایی که در دوران خلیفه سوم اتفاق افتاد و اشرافیت و تجملی که میان خواص رایج شده بود، موجب شد او مسیر را تغییر دهد. در تاریخ نوشته‌اند که چه خانه‌هایی طلحه و سعدبن‌ابی وقاص و عبدالرحمن‌بن‌عوف و زیدبن‌ثابت و دیگر صحابه خریدند؛ یکی درکوفه، یکی در مدینه و دیگری در مصر درکنار خدم و حشم و کنیز. زبیر چون سابقه روشن‌تری داشت و در لجاجت کمتر از طلحه پیش رفته بود، امیرالمومنین (ع) با او طور دیگری رفتار کردند.
حضرت با طلحه صرفا با واسطه ابن عباس مذاکره کردند، با زبیر پس از مذاکره با واسطه، حتی بدون واسطه او را فراخواندند و حدیث پیامبر(ص) را در حق خودشان به او یادآوری کردند که به زبیر فرمودند تو علی را دوست داری؟ زبیر پاسخ داد: آری. پیامبر در ادامه گفتند اما تو با او مقاتله خواهی کرد، در حالی که تو ظالم هستی. زبیر حدیث را به یاد می‌آورد، و برای جلوگیری از جنگ تلاش می کند، اما پسرش مانع این کار می‌شود. اما خودش از جنگ در برابر حضرت خودداری میکند. و در حالی که خواب بود کشته می شود.
فتنه‌گر جمل
حضرت امیر (ع) در مواجهه با عایشه حتی از زبیر هم نرم‌تر برخورد می‌کنند. درحالی که عایشه کسی است که جنگ جمل به دلیل شتر او جمل نامیده شد، این از میزان تاثیرگذاری عایشه خبر می‌دهد. او خطیب و سخنور بود و جایگاه و مقبولیت ویژه‌ای داشت.
 حضرت امیرالمومنین(ع) در انصاب‌الاشراف می‌فرمایند: «این عایشه مطاع‌ترین مردم است در نزد مردم» یعنی مردم از همه بیشتر از او اطاعت می‌کنند. عایشه همان مقبولیت را در راستای مبارزه با امیرالمومنین صرف کرد. به قدری اطراف او از نیرو انباشته شد که پاسخ درستی به نامه‌های امیرالمومنین(ع) نمی‌داد و قبل از جنگ حتی حاضر به مذاکره با ایشان نبود. عایشه کسی است که 70 نفر پای شتر او با شعار «الموت عندنا احلی من العسل» یعنی مرگ نزد ما شیرین‌تر از عسل است، کشته شدند.
بعد از جمل امیرالمومنین با این شخصیت چطور برخورد می‌کنند؟ او را پس از جنگ با گروهی از زنان در لباس مردان به مدینه می‌فرستند و محمدبن‌ابی‌بکر را هم همراه او راهی می‌کنند. نحوه برخورد امیرالمومنین با عایشه از تصور او به دور بود؛ او منتظر رفتار تندی بود. عایشه تحت تاثیر این رفتار قرار می‌گیرد و در بصره خطبه‌ای می‌خواند و می‌گوید: مردم! هرچه بین من و علی بود، اختلاف شخصی بود و شما به حرف‌های گذشته من درباره علی اعتنا نکنید، او شایسته‌ترین شماست. با وجود اینکه در ایام حکومت امیرالمومنین حتی پس از جمل، ایام پربحبوحه و پرفتنه‌ای است و در این دوران جنگ صفین، نهروان، شورش بصره پس از نهروان، غارات (دست اندازی‌های معاویه به سرزمین امیرالمومنین) و... رخ می‌دهد اما عایشه دیگر ساکت است. او به دلیل نحوه برخورد امیرالمومنین پس از جنگ جمل دیگر دخالتی نمی‌کند.

ابوموسی اشعری
نمونه دیگر برخورد امیرالمومنین با فتنه‌گران، مواجهه با ابوموسی اشعری است. او در کوفه جایگاه ویژه‌ای دارد؛ عالمی است که از او استفتا می‌کنند، به عنوان مثال در جنگ جمل کوفیان برای شرکت در جنگ استفتا می‌کنند و او می‌گوید: نه، فتنه است و مسلمان‌کشی و حضور شما جایز نیست. ابوموسی اشعری کار را به جایی می‌رساند که امیرالمومنین(ع)، مالک اشتر و عبدالله بن عباس را می‌فرستند اما کسی از کوفه به کمک حضرت نمی‌آید. دست آخر حضرت، حسن‌بن‌علی(ع) را به کوفه می‌فرستند و به زحمت 12هزار نفر به جنگ می‌روند، در حالی که آمار لشکر حضرت در جنگ صفین 90هزار نفر است. این از تاثیرگذاری ابوموسی اشعری در کوفه خبر می‌دهد. با این حال امیرالمومنین(ع) با او چه می‌کنند؟ اصلا با او برخورد خشن نمی‌کنند چرا که برخورد خشن با این افراد، تعصب اطرافیان و شورش‌های اجتماعی را به دنبال دارد و... . اما حضرت امیر دریغ ندارند که مقابل تفکر ابوموسی اشعری سخنرانی و روشنگری کنند اما دست به حبس، تبعید و چنین رفتارهایی نمی‌زنند.

 

کشف حجاب اخلاقی و عقیدتی در جنبش سبز

این‌روزها در خبرها داریم که فلان بازیگر در جشنواره خارجی کشف حجاب کرده و یا یک خانم اصلاح طلب قبلا چادری، جلوی دوربین برنامه زنده برنامه صدای آمریکا، حجاب از سر بر می دارد. در روزهای گذشته نیز خانم فاطمه حقیقت جو از زنان بی حجاب به عنوان سربازان جنبش سبز دفاع و تقدیر می کند.


واقعا چه اتفاقی افتاده است؟ مگر حوادث بعد از انتخابات و اعتراض به تقلب چه ارتباطی با دست شستن از قیودات مذهبی آن هم از نوع فردی می تواند داشته باشد؟ حجاب و سایر قیودات مذهبی چیزی نیست که در سالهای بعد از انقلاب بوجود آمده باشد. اینها دستور صریح قرآن و مطابق با سنت نبوی است که پانزده قرن پیش مسلمانان را مکلف به آن کرده است. حال چه شده است که یک حادثه سیاسی باعث می شود افراد دست از تقیدات دینی خود بکشند؟

به نظر نگارنده، در این کشف حجاب، زنان مکشفه اندکی مظلوم واقع شده اند! مردان مقید به حجاب ظاهری نیستند. لذا ما مردی را نمی بینیم که متهم به کشف حجاب شده باشد. مردها ممکن است بسیار بریده تر از اسلام باشند، ولی ظاهر آنها چیزی را نشان نمی دهد. ولی واقعیت آن است که حجاب در اسلام معنای وسیعتری از حجاب ظاهری خانمها دارد. دکتر شریعتی در وصیتنامه خود می گوید: "شرافت مرد همچون بکارت یک زن است . اگر یک بار لکه دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمی تواند." در سالهای اخیر، مخملباف "توبه نصوح" ساز، بدن کاملا عریان یک زن را در فیلم فریاد مورچه ها نمایش می دهد. محسن سازگارا بدون احساس شرم، با جرج بوش برای مقابله با ایران رسما همکاری می کند.

واقعیت آن است که کشف حجاب ظاهری نمایانگر و علامت کشف حجاب بزرگتر در اخلاقیات و باور هاست. نشان از تجدید نظرطلبی در اصل اسلام است و ارتباطی با حوادث سیاسی ندارد. حوادث سیاسی فقط بهانه را برای اینگونه افراد فراهم می کند تا تناقض رفتاری خود را با گذشته رفع و رجوع کنند. آن خانم که جلوی دوربین کشف حجاب کرد در توجیه کار خود گفت که این کار را برای اعتراض به وضع موجود انجام می دهد! این چه کاری است و چه توجیهی دارد که فردی برای مسائل سیاسی، آخرت خود را خراب کند. مگر آنکه قبول کنیم اصلا اعتقادی به آخرت و روز جزا از ابتدا وجود نداشته است.

تذکر این نکته ضروری است که اصل بی حجاب بودن انسان را از جرگه انسانهای سلیم النفس خارج نمی کند. در کشورهای غربی زنان بی حجاب هستند و بعضا خانواده دارند و بدون مشکل خاصی به زندگی خود ادامه می دهند. ممکن است این اشکال به بحث وارد شود که صرف بی حجاب شدن دلیلی بر منحرف شدن نیست. حداکثر آنکه فرد تازه مکشفه کسی می شود مانند زنان دیگر در جامعه غربی. در ثانی مگر فرد مکشفه دست از عقاید دینی خود و اعتقاد به خدا کشیده است؟

در پاسخ به این اشکال، باید به نکات زیر توجه کنیم:

1. زنان بی حجاب در کشورهای غربی مطابق با فرهنگ خود زندگی می کنند. هنوز توجیه و استدلال کافی برای ضرورت حجاب ندارند. این افراد پرچم مخالفت با حجاب را هم بلند نکرده اند.

2. زن مسلمانی که در مقابل تلویزیون حجاب خود را بر می دارد، در واقع اعلام می کند من از اینکه مدتی حجاب داشته ام پشیمانم. خطر این امر برای تبلیغ بی دینی به مراتب بیشتر از زنی است که طبق فرهنگ خود عمل کرده و بی حجاب است. آن یکی به جنگ با فرهنگ خود برخاسته و این یکی مطابق فرهنگ خود عمل می کند. قرآن کریم در باره کسانی که صبح ایمان می آورند و شب کافر می شوند، می فرماید آنها برای جلوگیری از دیندار شدن مردم دیگر دست به اینکار می زنند.

3. اخیرا مراجع عظام و متدینین از رواج بدحجابی و حتی بی حجابی در جامعه نگران هستند. آیا همزمانی این مسئله با حوادث بعد از انتخابات تصادفی است؟ وقتی اشخاص ناآگاه و ضعیف الایمان آن خانم قبلا چادری را که در صدای آمریکا حجاب از سر بر می دارد را می بینند، بطور طبیعی همان ته مانده حجاب ضعیف خود را هم دور می ریزند. وقتی خانم حقیقت جوی محجبه به زنان بی حجاب افتخار می کند، آیا می توان از هواداران جنبش سبز انتظار خودنگهداری داشت؟

در فیلمهای تبلیغات انتخاباتی، خانمی که به توصیف همسرش روشنفکرترین زن ایران و قرآن پژوه است، از میان خیل عظیم زنان فرهیخته ایران؛ خانمی را به عنوان مبلغ تبلیغاتی کاندیدای مورد نظر خود استفاده می کند که علنا در جشنواره های خارجی بی حجاب است و مشکل سینمای ایران را حذف سکس و شراب و اینکه آدم در سینمای ایران اختیار تن خود را ندارد، می داند. آیا می توان باور کرد انتخاب این فرد به عنوان زن نمونه و ساختن فیلم تبلیعاتی انتخاباتی با کمک او فقط یک حادثه است؟ آیا آنها طرز فکر او را نمی شناسند. چگونه از میان میلیونها بانوی فرهیخته و دانشمند، هنرمند متعهد، متدین و روشنفکر ایران، ایشان انتخاب می شود؟

امیرالمومنین می فرماید: "فاعل الشر، شر منه. انجام دهنده کار بد، از کار بدش بدتر است." این بدان معناست که فقط مقداری از بدیهای فرد فاسد فرصت بروز پیدا می کند. وگرنه باطن او بسیار بدتر از آن چیزی است که نشان می دهد. رفتار انسان مانند تکه ای کوچک از کوه یخی شخصیت اوست که از آب بیرون آمده و قسمت اعظم آن زیر آب است و دیده نمی شود.

باید گفت عناصر تجدیدنظر طلب با کشف حجاب ایدئولوژیک در سالهای بعد از انقلاب زمینه را برای کشف حجاب اخلاقی و در نهایت کشف حجاب ظاهری فراهم کردند. مسئله و اعتراضات این گروه نه فقط تقلب در انتخابات نیست، حتی مخالفت با ولایت مطلقه فقیه هم نیست. مسئله اصلی دین و دینداری است. وگرنه کدام دینداری راضی به عدم دخالت دین در سیاست است. سیاست قرار است تمام تصمیم گیریهای کلان کشور مدیریت کند. این تصمیم گیریها دین و دنیای مردم را تحت تاثیر قرار می دهد. آیا می توان این تصمیم گیریها را به عده ای سیاسیون بی تقوا و بندباز سپرد و دین را از دخالت برحذر داشت؟ آیا حذف دین از سیاست و اجتماع به معنای مخالفت با اصل دین نیست؟

تجدید نظر طلبی ایدئولوژیک باعث انحرافات و کجرویهای اخلاقی و رفتاری در جنبش اصلاح طلبی شده است. جنبش اصلاح طلبی با نظریه اصلاح در دین کار خود را شروع کرد ولی در عمل به بی بند و باری اخلاقی دچار گردید. جنبش سبز شکل استحاله شده و ضد دین همان اصلاح طلبی دهه هفتاد است. سران اصلاح طلب نه فقط کجرویهای اخلاقی را در جنبش سبز تقبیح نمی کنند بلکه با ادعای قرائت رحمانی از دین و تساهل و تسامح سعی در تزدیک کردن خود به عناصر بی دین و ضد دین دارند.

سال گذشته در لندن از نزدیک کسانی را که در تظاهرات از جنبش سبز حمایت می کردند مشاهده می کردم. متاسفانه در این تظاهرات چیزی که نایاب بود ادب و منش ایرانی بود. استفاده از کلمات رکیک و پوشش نامناسب حتی در مقایسه با افراد بومی این کشور از مشخصه های شرکت کنندگان این تظاهرات بود. روزی به شوخی به فرد صادقی که هوادار جنبش سبز بود، گفتم شنیدم شایع شده تو هماهنگ کننده این تظاهرات هستی. او که فردی متدین بود بسیار ناراحت شد و گفت اینها همه منافق هستند و دین و ایمان سرشان نمی شود.


جریان اصلاح طلبی نه فقط نتوانست اصلاحی را در دین بوجود آورد بلکه بی دینی و عدم تقید به ضروریات دین را در هواداران خود نهادینه ساخت. کشف حجاب بعضی زنان، ترک نماز؛ روزه خواری عمدی در تظاهرات روز قدس، استفاده از ماهواره های آنچنانی، از بین رفتن قبح همکاری و حقوق بگیری از سازمانهای جاسوسی بیگانه برای ضدیت با وطن از ثمرات کشف حجاب اخلاقی و عقیدتی در جنبش سبز است.

با این توصیفات آیا می توان ادعای خط امامی و مسلمان بودن آنها را باور کرد؟
منبع: گرداب


مچ گیری با کد معکوس؟!!

با سلام خدمت دوستان عزیز . با مطلبی وبلاگم رو به روز می کنم که کمتر کسی فکر کنم از این موضوع خبر داشته باشد. امیدوارم که چنین مشکلی براتون پیش نیاد که بخواید ازش استفاده کنید، ولی بدونید بهتره . این مطلب درمورد نحوه خبر دار کردن پلیس از درصورتی که شما را مجبور کنند که از عابر بانک خود پول برداشت کرده و به آنها تحویل دهید.

اگر سارقان شما را وادار کردند که از کارت عابر بانکتان پول بگیرند شما میتوانید PASSWORD کارتتان را به صورت معکوس (یعنی از آخر به اول) واردکنید مثلا اگر کلمه عبور شما 1254 میباشد شما عدد 4521 را وارد کنید. با این کار عابر بانک به شما پول میدهد ولی در عین حال دستگاه به صورت خودکار پلیس را در جریان سرقت قرار میدهد. این قابلیتی است که تمام دستگاههای خودپرداز دارند ولی اکثر مردم از آن بی خبرند.

 از دوستان عزیز تقاضا دارم که این مطلب رو در وبلاگشون قرار دهند تا بقیه هم استفاده کنند.

 


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
به روایت لینک:
هات فان : [ بازدید ]
*توجه : درج لینک های گوناگون به منزله تایید محتوای آنها نمی باشد!
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت منجی بشریت برای صاحب سایت محفوظ می باشد!
کپی برداری از مطالب ، تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد.